English    Türkçe    فارسی   

1
2115-2139

  • مسندت من بودم از من تاختی ** بر سر منبر تو مسند ساختی‌‌ 2115
  • گفت خواهی که ترا نخلی کنند ** شرقی و غربی ز تو میوه چنند
  • یا در آن عالم حقت سروی کند ** تا تر و تازه بمانی تا ابد
  • گفت آن خواهم که دایم شد بقاش ** بشنو ای غافل کم از چوبی مباش‌‌
  • آن ستون را دفن کرد اندر زمین ** تا چو مردم حشر گردد یوم دین‌‌
  • تا بدانی هر که را یزدان بخواند ** از همه کار جهان بی‌‌کار ماند 2120
  • هر که را باشد ز یزدان کار و بار ** یافت بار آن جا و بیرون شد ز کار
  • آن که او را نبود از اسرار داد ** کی کند تصدیق او ناله‌‌ی جماد
  • گوید آری نه ز دل بهر وفاق ** تا نگویندش که هست اهل نفاق‌‌
  • گر نیندی واقفان امر کن ** در جهان رد گشته بودی این سخن‌‌
  • صد هزاران ز اهل تقلید و نشان ** افکندشان نیم وهمی در گمان‌‌ 2125
  • که به ظن تقلید و استدلالشان ** قایم است و جمله پر و بالشان‌‌
  • شبهه‌‌ای انگیزد آن شیطان دون ** در فتند این جمله کوران سر نگون‌‌
  • پای استدلالیان چوبین بود ** پای چوبین سخت بی‌‌تمکین بود
  • غیر آن قطب زمان دیده‌‌ور ** کز ثباتش کوه گردد خیره‌‌سر
  • پای نابینا عصا باشد عصا ** تا نیفتد سر نگون او بر حصا 2130
  • آن سواری کاو سپه را شد ظفر ** اهل دین را کیست سلطان بصر
  • با عصا کوران اگر ره دیده‌‌اند ** در پناه خلق روشن دیده‌‌اند
  • گرنه بینایان بدندی و شهان ** جمله کوران مرده‌‌اندی در جهان‌‌
  • نی ز کوران کشت آید نه درود ** نه عمارت نه تجارتها و سود
  • گر نکردی رحمت و افضالتان ** در شکستی چوب استدلالتان‌‌ 2135
  • این عصا چه بود قیاسات و دلیل ** آن عصا کی دادشان بینا جلیل‌‌
  • چون عصا شد آلت جنگ و نفیر ** آن عصا را خرد بشکن ای ضریر
  • او عصاتان داد تا پیش آمدید ** آن عصا از خشم هم بر وی زدید
  • حلقه‌‌ی کوران به چه کار اندرید ** دیدبان را در میانه آورید