English    Türkçe    فارسی   

1
221-245

  • تو مگو ما را بدان شه بار نیست ** با کریمان کارها دشوار نیست‌‌
  • بیان آن که کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد
  • کشتن آن مرد بر دست حکیم ** نی پی اومید بود و نی ز بیم‌‌
  • او نکشتش از برای طبع شاه ** تا نیامد امر و الهام اله‌‌
  • آن پسر را کش خضر ببرید حلق ** سر آن را درنیابد عام خلق‌‌
  • آن که از حق یابد او وحی و جواب ** هر چه فرماید بود عین صواب‌‌ 225
  • آن که جان بخشد اگر بکشد رواست ** نایب است و دست او دست خداست‌‌
  • همچو اسماعیل پیشش سر بنه ** شاد و خندان پیش تیغش جان بده‌‌
  • تا بماند جانت خندان تا ابد ** همچو جان پاک احمد با احد
  • عاشقان جام فرح آن گه کشند ** که به دست خویش خوبانشان کشند
  • شاه آن خون از پی شهوت نکرد ** تو رها کن بد گمانی و نبرد 230
  • تو گمان بردی که کرد آلودگی ** در صفا غش کی هلد پالودگی‌‌
  • بهر آن است این ریاضت وین جفا ** تا بر آرد کوره از نقره جفا
  • بهر آن است امتحان نیک و بد ** تا بجوشد بر سر آرد زر زبد
  • گر نبودی کارش الهام اله ** او سگی بودی دراننده نه شاه‌‌
  • پاک بود از شهوت و حرص و هوا ** نیک کرد او لیک نیک بد نما 235
  • گر خضر در بحر کشتی را شکست ** صد درستی در شکست خضر هست‌‌
  • وهم موسی با همه نور و هنر ** شد از آن محجوب، تو بی‌‌پر مپر
  • آن گل سرخ است تو خونش مخوان ** مست عقل است او تو مجنونش مخوان‌‌
  • گر بدی خون مسلمان کام او ** کافرم گر بردمی من نام او
  • می‌‌بلرزد عرش از مدح شقی ** بد گمان گردد ز مدحش متقی‌‌ 240
  • شاه بود و شاه بس آگاه بود ** خاص بود و خاصه‌‌ی الله بود
  • آن کسی را کش چنین شاهی کشد ** سوی بخت و بهترین جاهی کشد
  • گر ندیدی سود او در قهر او ** کی شدی آن لطف مطلق قهر جو
  • بچه می‌‌لرزد از آن نیش حجام ** مادر مشفق در آن غم شاد کام‌‌
  • نیم جان بستاند و صد جان دهد ** آن چه در وهمت نیاید آن دهد 245