English    Türkçe    فارسی   

1
2247-2271

  • در جهان خاک ابر و آب بود ** مظهر بخشایش وهاب بود
  • از عطایش بحر و کان در زلزله ** سوی جودش قافله بر قافله‌‌
  • قبله‌‌ی حاجت در و دروازه‌‌اش ** رفته در عالم به جود آوازه‌‌اش‌‌
  • هم عجم هم روم هم ترک و عرب ** مانده از جود و سخایش در عجب‌‌ 2250
  • آب حیوان بود و دریای کرم ** زنده گشته هم عرب زو هم عجم‌‌
  • قصه‌‌ی اعرابی درویش و ماجرای زن با او به سبب قلت و درویشی‌‌
  • یک شب اعرابی زنی مر شوی را ** گفت و از حد برد گفت‌‌وگوی را
  • کاین همه فقر و جفا ما می‌‌کشیم ** جمله عالم در خوشی ما ناخوشیم‌‌
  • نان‌‌مان نی نان خورشمان درد و رشک ** کوزه‌‌مان نه آبمان از دیده اشک‌‌
  • جامه‌‌ی ما روز تاب آفتاب ** شب نهالین و لحاف از ماهتاب‌‌ 2255
  • قرص مه را قرص نان پنداشته ** دست سوی آسمان برداشته‌‌
  • ننگ درویشان ز درویشی ما ** روز شب از روزی اندیشی ما
  • خویش و بیگانه شده از ما رمان ** بر مثال سامری از مردمان‌‌
  • گر بخواهم از کسی یک مشت نسک ** مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک‌‌
  • مر عرب را فخر غزو است و عطا ** در عرب تو همچو اندر خط خطا 2260
  • چه غزا ما بی‌‌غزا خود کشته‌‌ایم ** ما به تیغ فقر بی‌‌سر گشته‌‌ایم‌‌
  • چه عطا ما بر گدایی می‌‌تنیم ** مر مگس را در هوا رگ می‌‌زنیم‌‌
  • گر کسی مهمان رسد گر من منم ** شب بخسبد قصد دلق او کنم‌‌
  • مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته‌‌
  • بهر این گفتند دانایان به فن ** میهمان محسنان باید شدن‌‌
  • تو مرید و میهمان آن کسی ** کاو ستاند حاصلت را از خسی‌‌ 2265
  • نیست چیره چون ترا چیره کند ** نور ندهد مر ترا تیره کند
  • چون و را نوری نبود اندر قران ** نور کی یابند از وی دیگران‌‌
  • همچو اعمش کو کند داروی چشم ** چه کشد در چشمها الا که یشم‌‌
  • حال ما این است در فقر و عنا ** هیچ مهمانی مبا مغرور ما
  • قحط ده سال ار ندیدی در صور ** چشمها بگشا و اندر ما نگر 2270
  • ظاهر ما چون درون مدعی ** در دلش ظلمت زبانش شعشعی‌‌