English    Türkçe    فارسی   

1
2375-2399

  • سرکه مفروش و هزاران جان ببین ** از قناعت غرق بحر انگبین‌‌ 2375
  • صد هزاران جان تلخی کش نگر ** همچو گل آغشته اندر گل شکر
  • ای دریغا مر ترا گنجا بدی ** تا ز جانم شرح دل پیدا شدی‌‌
  • این سخن شیر است در پستان جان ** بی‌‌کشنده خوش نمی‌‌گردد روان‌‌
  • مستمع چون تشنه و جوینده شد ** واعظ ار مرده بود گوینده شد
  • مستمع چون تازه آمد بی‌‌ملال ** صد زبان گردد به گفتن گنگ و لال‌‌ 2380
  • چون که نامحرم در آید از درم ** پرده در پنهان شوند اهل حرم‌‌
  • ور در آید محرمی دور از گزند ** بر گشایند آن ستیران روی‌‌بند
  • هر چه را خوب و خوش و زیبا کنند ** از برای دیده‌‌ی بینا کنند
  • کی بود آواز چنگ و زیر و بم ** از برای گوش بی‌‌حس اصم‌‌
  • مشک را بی‌‌هوده حق خوش دم نکرد ** بهر حس کرد او پی اخشم نکرد 2385
  • حق زمین و آسمان بر ساخته ست ** در میان بس نار و نور افراخته ست‌‌
  • این زمین را از برای خاکیان ** آسمان را مسکن افلاکیان‌‌
  • مرد سفلی دشمن بالا بود ** مشتری هر مکان پیدا بود
  • ای ستیره هیچ تو برخاستی ** خویشتن را بهر کور آراستی‌‌
  • گر جهان را پر در مکنون کنم ** روزی تو چون نباشد چون کنم‌‌ 2390
  • ترک جنگ و ره زنی ای زن بگو ** ور نمی‌‌گویی به ترک من بگو
  • مر مرا چه جای جنگ نیک و بد ** کاین دلم از صلحها هم می‌‌رمد
  • گر خمش کردی و گرنه آن کنم ** که همین دم ترک خان و مان کنم‌‌
  • مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفته‌‌ی خویش‌‌
  • زن چو دید او را که تند و توسن است ** گشت گریان گریه خود دام زن است‌‌
  • گفت از تو کی چنین پنداشتم ** از تو من اومید دیگر داشتم‌‌ 2395
  • زن در آمد از طریق نیستی ** گفت من خاک شمایم نه ستی‌‌
  • جسم و جان و هر چه هستم آن تست ** حکم و فرمان جملگی فرمان تست‌‌
  • گر ز درویشی دلم از صبر جست ** بهر خویشم نیست آن بهر تو است‌‌
  • تو مرا در دردها بودی دوا ** من نمی‌‌خواهم که باشی بی‌‌نوا