English    Türkçe    فارسی   

1
2398-2422

  • گر ز درویشی دلم از صبر جست ** بهر خویشم نیست آن بهر تو است‌‌
  • تو مرا در دردها بودی دوا ** من نمی‌‌خواهم که باشی بی‌‌نوا
  • جان تو کز بهر خویشم نیست این ** از برای تستم این ناله و حنین‌‌ 2400
  • خویش من و الله که بهر خویش تو ** هر نفس خواهد که میرد پیش تو
  • کاش جانت کش روان من فدی ** از ضمیر جان من واقف بدی‌‌
  • چون تو با من این چنین بودی به ظن ** هم ز جان بیزار گشتم هم ز تن‌‌
  • خاک را بر سیم و زر کردیم چون ** تو چنینی با من ای جان را سکون‌‌
  • تو که در جان و دلم جا می‌‌کنی ** زین قدر از من تبرا می‌‌کنی‌‌ 2405
  • تو تبرا کن که هستت دستگاه ** ای تبرای ترا جان عذر خواه‌‌
  • یاد می‌‌کن آن زمانی را که من ** چون صنم بودم تو بودی چون شمن‌‌
  • بنده بر وفق تو دل افروخته ست ** هر چه گویی پخت گوید سوخته ست‌‌
  • من سپاناخ تو با هر چم پزی ** یا ترش با یا که شیرین می‌‌سزی‌‌
  • کفر گفتم نک به ایمان آمدم ** پیش حکمت از سر جان آمدم‌‌ 2410
  • خوی شاهانه‌‌ی ترا نشناختم ** پیش تو گستاخ خر در تاختم‌‌
  • چون ز عفو تو چراغی ساختم ** توبه کردم اعتراض انداختم‌‌
  • می‌‌نهم پیش تو شمشیر و کفن ** می‌‌کشم پیش تو گردن را بزن‌‌
  • از فراق تلخ می‌‌گویی سخن ** هر چه خواهی کن و لیکن این مکن‌‌
  • در تو از من عذر خواهی هست سر ** با تو بی‌‌من او شفیعی مستمر 2415
  • عذر خواهم در درونت خلق تست ** ز اعتماد او دل من جرم جست‌‌
  • رحم کن پنهان ز خود ای خشمگین ** ای که خلقت به ز صد من انگبین‌‌
  • زین نسق می‌‌گفت با لطف و گشاد ** در میانه گریه‌‌ای بر وی فتاد
  • گریه چون از حد گذشت و های های ** زو که بی‌‌گریه بد او خود دل ربای‌‌
  • شد از آن باران یکی برقی پدید ** زد شراری در دل مرد وحید 2420
  • آن که بنده‌‌ی روی خوبش بود مرد ** چون بود چون بندگی آغاز کرد
  • آن که از کبرش دلت لرزان بود ** چون شوی چون پیش تو گریان شود