English    Türkçe    فارسی   

1
250-274

  • جست از سوی دکان سویی گریخت ** شیشه‌‌های روغن گل را بریخت‌‌ 250
  • از سوی خانه بیامد خواجه‌‌اش ** بر دکان بنشست فارغ خواجه‌‌وش‌‌
  • دید پر روغن دکان و جامه چرب ** بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب‌‌
  • روزکی چندی سخن کوتاه کرد ** مرد بقال از ندامت آه کرد
  • ریش بر می‌‌کند و می‌‌گفت ای دریغ ** کافتاب نعمتم شد زیر میغ‌‌
  • دست من بشکسته بودی آن زمان ** که زدم من بر سر آن خوش زبان‌‌ 255
  • هدیه‌‌ها می‌‌داد هر درویش را ** تا بیابد نطق مرغ خویش را
  • بعد سه روز و سه شب حیران و زار ** بر دکان بنشسته بد نومید وار
  • می‌‌نمود آن مرغ را هر گون شگفت ** تا که باشد کاندر آید او بگفت‌‌
  • جولقیی سر برهنه می‌‌گذشت ** با سر بی‌‌مو چو پشت طاس و طشت‌‌
  • طوطی اندر گفت آمد در زمان ** بانگ بر درویش زد که هی فلان‌‌ 260
  • از چه ای کل با کلان آمیختی ** تو مگر از شیشه روغن ریختی‌‌
  • از قیاسش خنده آمد خلق را ** کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
  • کار پاکان را قیاس از خود مگیر ** گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
  • جمله عالم زین سبب گمراه شد ** کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
  • همسری با انبیا برداشتند ** اولیا را همچو خود پنداشتند 265
  • گفته اینک ما بشر ایشان بشر ** ما و ایشان بسته‌‌ی خوابیم و خور
  • این ندانستند ایشان از عمی ** هست فرقی در میان بی‌‌منتها
  • هر دو گون زنبور خوردند از محل ** لیک شد ز ان نیش و زین دیگر عسل‌‌
  • هر دو گون آهو گیا خوردند و آب ** زین یکی سرگین شد و ز ان مشک ناب‌‌
  • هر دو نی خوردند از یک آب خور ** این یکی خالی و آن پر از شکر 270
  • صد هزاران این چنین اشباه بین ** فرقشان هفتاد ساله راه بین‌‌
  • این خورد گردد پلیدی زو جدا ** آن خورد گردد همه نور خدا
  • این خورد زاید همه بخل و حسد ** و آن خورد زاید همه نور احد
  • این زمین پاک و ان شوره ست و بد ** این فرشته‌‌ی پاک و ان دیو است و دد