English    Türkçe    فارسی   

1
2621-2645

  • نفس همچون زن پی چاره‌‌گری ** گاه خاکی گاه جوید سروری‌‌
  • عقل خود زین فکرها آگاه نیست ** در دماغش جز غم الله نیست‌‌
  • گر چه سر قصه این دانه ست و دام ** صورت قصه شنو اکنون تمام‌‌
  • گر بیان معنوی کافی شدی ** خلق عالم عاطل و باطل بدی‌‌
  • گر محبت فکرت و معنیستی ** صورت روزه و نمازت نیستی‌‌ 2625
  • هدیه‌‌های دوستان با همدیگر ** نیست اندر دوستی الا صور
  • تا گواهی داده باشد هدیه‌ها ** بر محبتهای مضمر در خفا
  • ز آن که احسانهای ظاهر شاهدند ** بر محبتهای سر ای ارجمند
  • شاهدت گه راست باشد گه دروغ ** مست گاهی از می و گاهی ز دوغ‌‌
  • دوغ خورده مستیی پیدا کند ** های و هوی و سر گرانیها کند 2630
  • آن مرایی در صیام و در صلاست ** تا گمان آید که او مست ولاست‌‌
  • حاصل افعال برونی دیگر است ** تا نشان باشد بر آن چه مضمر است‌‌
  • یا رب آن تمییز ده ما را به خواست ** تا شناسیم آن نشان کژ ز راست‌‌
  • حس را تمییز دانی چون شود ** آن که حس ینظر بنور الله بود
  • ور اثر نبود سبب هم مظهر است ** همچو خویشی کز محبت مخبر است‌‌ 2635
  • نبود آن که نور حقش شد امام ** مر اثر را یا سببها را غلام‌‌
  • یا محبت در درون شعله زند ** زفت گردد وز اثر فارغ کند
  • حاجتش نبود پی اعلام مهر ** چون محبت نور خود زد بر سپهر
  • هست تفصیلات تا گردد تمام ** این سخن لیکن بجو تو و السلام‌‌
  • گر چه شد معنی در این صورت پدید ** صورت از معنی قریب است و بعید 2640
  • در دلالت همچو آب‌‌اند و درخت ** چون به ماهیت روی دورند سخت‌‌
  • ترک ماهیات و خاصیات گو ** شرح کن احوال آن دو ماهرو
  • دل نهادن عرب بر التماس دل بر خویش و سوگند خوردن که در این تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست‌‌
  • مرد گفت اکنون گذشتم از خلاف ** حکم داری تیغ بر کش از غلاف‌‌
  • هر چه گویی من ترا فرمان‌‌برم ** در بد و نیک آمد آن ننگرم‌‌
  • در وجود تو شوم من منعدم ** چون محبم حب یعمی و یصم‌‌ 2645