English    Türkçe    فارسی   

1
2647-2671

  • گفت و الله عالم السر الخفی ** کافرید از خاک آدم را صفی‌‌
  • در سه گز قالب که دادش وا نمود ** هر چه در الواح و در ارواح بود
  • تا ابد هر چه بود او پیش پیش ** درس کرد از علم الاسماء خویش‌‌
  • تا ملک بی‌‌خود شد از تدریس او ** قدس دیگر یافت از تقدیس او 2650
  • آن گشادی‌‌شان کز آدم رو نمود ** در گشاد آسمانهاشان نبود
  • در فراخی عرصه‌‌ی آن پاک جان ** تنگ آمد عرصه‌‌ی هفت آسمان‌‌
  • گفت پیغمبر که حق فرموده است ** من نگنجم هیچ در بالا و پست‌‌
  • در زمین و آسمان و عرش نیز ** من نگنجم این یقین دان ای عزیز
  • در دل مومن بگنجم ای عجب ** گر مرا جویی در آن دلها طلب‌‌ 2655
  • گفت ادخل فی عبادی تلتقی ** جنة من رؤیتی یا متقی‌‌
  • عرش با آن نور با پهنای خویش ** چون بدید آن را برفت از جای خویش‌‌
  • خود بزرگی عرش باشد بس مدید ** لیک صورت کیست چون معنی رسید
  • هر ملک می‌‌گفت ما را پیش از این ** الفتی می‌‌بود بر گرد زمین‌‌
  • تخم خدمت بر زمین می‌‌کاشتیم ** ز آن تعلق ما عجب می‌‌داشتیم‌‌ 2660
  • کاین تعلق چیست با این خاکمان ** چون سرشت ما بده ست از آسمان‌‌
  • الف ما انوار با ظلمات چیست ** چون تواند نور با ظلمات زیست‌‌
  • آدما آن الف از بوی تو بود ** ز آن که جسمت را زمین بد تار و پود
  • جسم خاکت را از اینجا بافتند ** نور پاکت را در اینجا یافتند
  • این که جان ما ز روحت یافته ست ** پیش پیش از خاک آن می‌‌تافته ست‌‌ 2665
  • در زمین بودیم و غافل از زمین ** غافل از گنجی که در وی بد دفین‌‌
  • چون سفر فرمود ما را ز آن مقام ** تلخ شد ما را از آن تحویل کام‌‌
  • تا که حجتها همی‌‌گفتیم ما ** که بجای ما کی آید ای خدا
  • نور این تسبیح و این تهلیل را ** می‌‌فروشی بهر قال و قیل را
  • حکم حق گسترد بهر ما بساط ** که بگویید از طریق انبساط 2670
  • هر چه آید بر زبانتان بی‌‌حذر ** همچو طفلان یگانه با پدر