English    Türkçe    فارسی   

1
2691-2715

  • همچو آن مجنون که بشنید از یکی ** که مرض آمد به لیلی اندکی‌‌
  • گفت آوه بی‌‌بهانه چون روم ** ور بمانم از عیادت چون شوم‌‌
  • لیتنی کنت طبیبا حاذقا ** کنت أمشی نحو لیلی سابقا
  • قل تعالوا گفت حق ما را بدان ** تا بود شرم اشکنی ما را نشان‌‌
  • شب پران را گر نظر و آلت بدی ** روزشان جولان و خوش حالت بدی‌‌ 2695
  • گفت چون شاه کرم میدان رود ** عین هر بی‌‌آلتی آلت شود
  • ز آن که آلت دعوی است و هستی است ** کار در بی‌‌آلتی و پستی است‌‌
  • گفت کی بی‌‌آلتی سودا کنم ** تا نه من بی‌‌آلتی پیدا کنم‌‌
  • پس گواهی بایدم بر مفلسی ** تا شهم رحمی کند یا مونسی‌‌
  • تو گواهی غیر گفت‌‌وگو و رنگ ** وانما تا رحم آرد شاه شنگ‌‌ 2700
  • کاین گواهی که ز گفت و رنگ بد ** نزد آن قاضی القضاة آن جرح شد
  • صدق می‌‌خواهد گواه حال او ** تا بتابد نور او بی‌‌قال او
  • هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به نزد خلیفه بر پنداشت آن که آن جا هم قحط آب است‌‌
  • گفت زن صدق آن بود کز بود خویش ** پاک برخیزی تو از مجهود خویش‌‌
  • آب باران است ما را در سبو ** ملکت و سرمایه و اسباب تو
  • این سبوی آب را بردار و رو ** هدیه ساز و پیش شاهنشاه شو 2705
  • گو که ما را غیر این اسباب نیست ** در مفازه هیچ به زین آب نیست‌‌
  • گر خزینه‌‌ش پر متاع فاخر است ** این چنین آبش نباشد نادر است‌‌
  • چیست آن کوزه تن محصور ما ** اندر او آب حواس شور ما
  • ای خداوند این خم و کوزه‌‌ی مرا ** در پذیر از فضل الله اشتری‌‌
  • کوزه‌‌ای با پنج لوله‌‌ی پنج حس ** پاک دار این آب را از هر نجس‌‌ 2710
  • تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر ** تا بگیرد کوزه‌‌ی من خوی بحر
  • تا چو هدیه پیش سلطانش بری ** پاک بیند باشدش شه مشتری‌‌
  • بی‌‌نهایت گردد آبش بعد از آن ** پر شود از کوزه‌‌ی من صد جهان‌‌
  • لوله‌‌ها بر بند و پر دارش ز خم ** گفت غضوا عن هوا ابصارکم‌‌
  • ریش او پر باد کاین هدیه کراست ** لایق چون او شهی این است راست‌‌ 2715