English    Türkçe    فارسی   

1
2726-2750

  • ای تو نارسته از این فانی رباط ** تو چه دانی محو و سکر و انبساط
  • ور بدانی نقلت از اب وز جد است ** پیش تو این نامها چون ابجد است‌‌
  • ابجد و هوز چه فاش است و پدید ** بر همه طفلان و معنی بس بعید
  • پس سبو برداشت آن مرد عرب ** در سفر شد می‌‌کشیدش روز و شب‌‌
  • بر سبو لرزان بد از آفات دهر ** هم کشیدش از بیابان تا به شهر 2730
  • زن مصلا باز کرده از نیاز ** رب سلم ورد کرده در نماز
  • که نگه دار آب ما را از خسان ** یا رب آن گوهر بدان دریا رسان‌‌
  • گر چه شویم آگه است و پر فن است ** لیک گوهر را هزاران دشمن است‌‌
  • خود چه باشد گوهر آب کوثر است ** قطره‌‌ای زین است کاصل گوهر است‌‌
  • از دعاهای زن و زاری او ** وز غم مرد و گرانباری او 2735
  • سالم از دزدان و از آسیب سنگ ** برد تا دار الخلافه بی‌‌درنگ‌‌
  • دید درگاهی پر از انعامها ** اهل حاجت گستریده دامها
  • دم به دم هر سوی صاحب حاجتی ** یافته ز آن در عطا و خلعتی‌‌
  • بهر گبر و مومن و زیبا و زشت ** همچو خورشید و مطر نی چون بهشت‌‌
  • دید قومی در نظر آراسته ** قوم دیگر منتظر برخاسته‌‌ 2740
  • خاص و عامه از سلیمان تا به مور ** زنده گشته چون جهان از نفخ صور
  • اهل صورت در جواهر بافته ** اهل معنی بحر معنی یافته‌‌
  • آن که بی‌‌همت چه با همت شده ** و آن که با همت چه با نعمت شده‌‌
  • در بیان آن که چنان که گدا عاشق کرم است و عاشق کریم، کرم کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست‌‌
  • بانگ می‌‌آمد که ای طالب بیا ** جود محتاج گدایان چون گدا
  • جود می‌‌جوید گدایان و ضعاف ** همچو خوبان کاینه جویند صاف‌‌ 2745
  • روی خوبان ز آینه زیبا شود ** روی احسان از گدا پیدا شود
  • پس از این فرمود حق در و الضحی ** بانگ کم زن ای محمد بر گدا
  • چون گدا آیینه‌‌ی جود است هان ** دم بود بر روی آیینه زیان‌‌
  • آن یکی جودش گدا آرد پدید ** و آن دگر بخشد گدایان را مزید
  • پس گدایان آیت جود حق‌‌اند ** و آن که با حقند جود مطلق‌‌اند 2750