English    Türkçe    فارسی   

1
2758-2782

  • وهم مخلوق است و مولود آمده ست ** حق نزاییده ست او لم یولد است‌‌
  • عاشق تصویر و وهم خویشتن ** کی بود از عاشقان ذو المنن‌‌
  • عاشق آن وهم اگر صادق بود ** آن مجاز او حقیقت کش شود 2760
  • شرح می‌‌خواهد بیان این سخن ** لیک می‌‌ترسم ز افهام کهن‌‌
  • فهم‌‌های کهنه‌‌ی کوته نظر ** صد خیال بد در آرد در فکر
  • بر سماع راست هر کس چیر نیست ** لقمه‌‌ی هر مرغکی انجیر نیست‌‌
  • خاصه مرغی مرده‌‌ای پوسیده‌‌ای ** پر خیالی اعمیی بی‌‌دیده‌‌ای‌‌
  • نقش ماهی را چه دریا و چه خاک ** رنگ هندو را چه صابون و چه زاک‌‌ 2765
  • نقش اگر غمگین نگاری بر ورق ** او ندارد از غم و شادی سبق‌‌
  • صورتش غمگین و او فارغ از آن ** صورتش خندان و او ز آن بی‌‌نشان‌‌
  • وین غم و شادی که اندر دل خفی است ** پیش آن شادی و غم جز نقش نیست‌‌
  • صورت خندان نقش از بهر تست ** تا از آن صورت شود معنی درست‌‌
  • نقشهایی کاندر این حمامهاست ** از برون جامه کن چون جامهاست‌‌ 2770
  • تا برونی جامه‌‌ها بینی و بس ** جامه بیرون کن در آ ای هم نفس‌‌
  • ز آن که با جامه درون سو راه نیست ** تن ز جان جامه ز تن آگاه نیست‌‌
  • پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیه‌‌ی او را
  • آن عرابی از بیابان بعید ** بر در دار الخلافه چون رسید
  • پس نقیبان پیش او باز آمدند ** بس گلاب لطف بر جیبش زدند
  • حاجت او فهمشان شد بی‌‌مقال ** کار ایشان بد عطا پیش از سؤال‌‌ 2775
  • پس بدو گفتند یا وجه العرب ** از کجایی چونی از راه و تعب‌‌
  • گفت وجهم گر مرا وجهی دهید ** بی‌‌وجوهم چون پس پشتم نهید
  • ای که در روتان نشان مهتری ** فرتان خوشتر ز زر جعفری‌‌
  • ای که یک دیدارتان دیدارها ** ای نثار دینتان دینارها
  • ای همه ینظر بنور الله شده ** از بر حق بهر بخشش آمده‌‌ 2780
  • تا زنید آن کیمیاهای نظر ** بر سر مسهای اشخاص بشر
  • من غریبم از بیابان آمدم ** بر امید لطف سلطان آمدم‌‌