English    Türkçe    فارسی   

1
2776-2800

  • پس بدو گفتند یا وجه العرب ** از کجایی چونی از راه و تعب‌‌
  • گفت وجهم گر مرا وجهی دهید ** بی‌‌وجوهم چون پس پشتم نهید
  • ای که در روتان نشان مهتری ** فرتان خوشتر ز زر جعفری‌‌
  • ای که یک دیدارتان دیدارها ** ای نثار دینتان دینارها
  • ای همه ینظر بنور الله شده ** از بر حق بهر بخشش آمده‌‌ 2780
  • تا زنید آن کیمیاهای نظر ** بر سر مسهای اشخاص بشر
  • من غریبم از بیابان آمدم ** بر امید لطف سلطان آمدم‌‌
  • بوی لطف او بیابانها گرفت ** ذره‌‌های ریگ هم جانها گرفت‌‌
  • تا بدین جا بهر دینار آمدم ** چون رسیدم مست دیدار آمدم‌‌
  • بهر نان شخصی سوی نانوا دوید ** داد جان چون حسن نانوا را بدید 2785
  • بهر فرجه شد یکی تا گلستان ** فرجه‌‌ی او شد جمال باغبان‌‌
  • همچو اعرابی که آب از چه کشید ** آب حیوان از رخ یوسف چشید
  • رفت موسی کاتش آرد او به دست ** آتشی دید او که از آتش برست‌‌
  • جست عیسی تا رهد از دشمنان ** بردش آن جستن به چارم آسمان‌‌
  • دام آدم خوشه‌‌ی گندم شده ** تا وجودش خوشه‌‌ی مردم شده‌‌ 2790
  • باز آید سوی دام از بهر خور ** ساعد شه یابد و اقبال و فر
  • طفل شد مکتب پی کسب هنر ** بر امید مرغ با لطف پدر
  • پس ز مکتب آن یکی صدری شده ** ماهگانه داده و بدری شده‌‌
  • آمده عباس حرب از بهر کین ** بهر قمع احمد و استیز دین‌‌
  • گشته دین را تا قیامت پشت و رو ** در خلافت او و فرزندان او 2795
  • من بر این در طالب چیز آمدم ** صدر گشتم چون به دهلیز آمدم‌‌
  • آب آوردم به تحفه بهر نان ** بوی نانم برد تا صدر جنان‌‌
  • نان برون راند آدمی را از بهشت ** نان مرا اندر بهشتی در سرشت‌‌
  • رستم از آب و ز نان همچون ملک ** بی‌‌غرض گردم بر این در چون فلک‌‌
  • بی‌‌غرض نبود به گردش در جهان ** غیر جسم و غیر جان عاشقان‌‌ 2800
  • در بیان آن که عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواری است که بر او تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتاب است در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بينهم و بين ما يشتهون