English    Türkçe    فارسی   

1
2805-2829

  • فازن بالحرة پی این شد مثل ** فاسرق الدرة بدین شد منتقل‌‌ 2805
  • بنده سوی خواجه شد او ماند زار ** بوی گل شد سوی گل او ماند خار
  • او بمانده دور از مطلوب خویش ** سعی ضایع رنج باطل پای ریش‌‌
  • همچو صیادی که گیرد سایه‌‌ای ** سایه کی گردد و را سرمایه‌‌ای‌‌
  • سایه‌‌ی مرغی گرفته مرد سخت ** مرغ حیران گشته بر شاخ درخت‌‌
  • کاین مدمغ بر که می‌‌خندد عجب ** اینت باطل اینت پوسیده سبب‌‌ 2810
  • ور تو گویی جزو پیوسته‌‌ی کل است ** خار می‌‌خور خار مقرون گل است‌‌
  • جز ز یک رو نیست پیوسته به کل ** ور نه خود باطل بدی بعث رسل‌‌
  • چون رسولان از پی پیوستن‌‌اند ** پس چه پیوندندشان چون یک تن‌‌اند
  • این سخن پایان ندارد ای غلام ** روز بی‌‌گه شد حکایت کن تمام‌‌
  • سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه‌‌
  • آن سبوی آب را در پیش داشت ** تخم خدمت را در آن حضرت بکاشت‌‌ 2815
  • گفت این هدیه بدان سلطان برید ** سایل شه را ز حاجت واخرید
  • آب شیرین و سبوی سبز و نو ** ز آب بارانی که جمع آمد به گو
  • خنده می‌‌آمد نقیبان را از آن ** لیک پذرفتند آن را همچو جان‌‌
  • ز آن که لطف شاه خوب با خبر ** کرده بود اندر همه ارکان اثر
  • خوی شاهان در رعیت جا کند ** چرخ اخضر خاک را خضرا کند 2820
  • شه چو حوضی دان حشم چون لوله‌‌ها ** آب از لوله روان در کوله‌‌ها
  • چون که آب جمله از حوضی است پاک ** هر یکی آبی دهد خوش ذوقناک‌‌
  • ور در آن حوض آب شور است و پلید ** هر یکی لوله همان آرد پدید
  • ز آن که پیوسته ست هر لوله به حوض ** خوض کن در معنی این حرف خوض‌‌
  • لطف شاهنشاه جان بی‌‌وطن ** چون اثر کرده ست اندر کل تن‌‌ 2825
  • لطف عقل خوش نهاد خوش نسب ** چون همه تن را در آرد در ادب‌‌
  • عشق شنگ بی‌‌قرار بی‌‌سکون ** چون در آرد کل تن را در جنون‌‌
  • لطف آب بحر کاو چون کوثر است ** سنگ ریزه‌‌ش جمله در و گوهر است‌‌
  • هر هنر که استا بدان معروف شد ** جان شاگردان بدان موصوف شد