English    Türkçe    فارسی   

1
2862-2886

  • گنج مخفی بد ز پری چاک کرد ** خاک را تابان تر از افلاک کرد
  • گنج مخفی بد ز پری جوش کرد ** خاک را سلطان اطلس پوش کرد
  • ور بدیدی شاخی از دجله‌‌ی خدا ** آن سبو را او فنا کردی فنا
  • آن که دیدندش همیشه بی‌‌خودند ** بی‌‌خودانه بر سبو سنگی زدند 2865
  • ای ز غیرت بر سبو سنگی زده ** و این سبو ز اشکست کاملتر شده‌‌
  • خم شکسته آب از او ناریخته ** صد درستی زین شکست انگیخته‌‌
  • جزو جزو خم به رقص است و به حال ** عقل جزوی را نموده این محال‌‌
  • نی سبو پیدا در این حالت نه آب ** خوش ببین و الله اعلم بالصواب‌‌
  • چون در معنی زنی بازت کنند ** پر فکرت زن که شهبازت کنند 2870
  • پر فکرت شد گل آلود و گران ** ز آن که گل خواری ترا گل شد چو نان‌‌
  • نان گل است و گوشت کمتر خور از این ** تا نمانی همچو گل اندر زمین‌‌
  • چون گرسنه می‌‌شوی سگ می‌‌شوی ** تند و بد پیوند و بد رگ می‌‌شوی‌‌
  • چون شدی تو سیر مرداری شدی ** بی‌‌خبر بی‌‌پا چو دیواری شدی‌‌
  • پس دمی مردار و دیگر دم سگی ** چون کنی در راه شیران خوش تگی‌‌ 2875
  • آلت اشکار خود جز سگ مدان ** کمترک انداز سگ را استخوان‌‌
  • ز آن که سگ چون سیر شد سرکش شود ** کی سوی صید و شکار خوش دود
  • آن عرب را بی‌‌نوایی می‌‌کشید ** تا بدان درگاه و آن دولت رسید
  • در حکایت گفته‌‌ایم احسان شاه ** در حق آن بی‌‌نوای بی‌‌پناه‌‌
  • هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق ** از دهانش می‌‌جهد در کوی عشق‌‌ 2880
  • گر بگوید فقه فقر آید همه ** بوی فقر آید از آن خوش دمدمه‌‌
  • ور بگوید کفر دارد بوی دین ** ور به شک گوید شکش گردد یقین‌‌
  • کف کژ کز بحر صدقی خاسته است ** اصل صاف آن فرع را آراسته است‌‌
  • آن کفش را صافی و محقوق دان ** همچو دشنام لب معشوق دان‌‌
  • گشته آن دشنام نامطلوب او ** خوش ز بهر عارض محبوب او 2885
  • گر بگوید کژ نماید راستی ** ای کژی که راست را آراستی‌‌