English    Türkçe    فارسی   

1
2887-2911

  • از شکر گر شکل نانی می‌‌پزی ** طعم قند آید نه نان چون می‌‌مزی‌‌
  • ور بیابد مومنی زرین وثن ** کی هلد آن را برای هر شمن‌‌
  • بلکه گیرد اندر آتش افکند ** صورت عاریتش را بشکند
  • تا نماند بر ذهب شکل وثن ** ز آن که صورت مانع است و راه زن‌‌ 2890
  • ذات زرش ذات ربانیت است ** نقش بت بر نقد زر عاریت است‌‌
  • بهر کیکی تو گلیمی را مسوز ** وز صداع هر مگس مگذار روز
  • بت پرستی چون بمانی در صور ** صورتش بگذار و در معنی نگر
  • مرد حجی همره حاجی طلب ** خواه هندو خواه ترک و یا عرب‌‌
  • منگر اندر نقش و اندر رنگ او ** بنگر اندر عزم و در آهنگ او 2895
  • گر سیاه است او هم آهنگ تو است ** تو سپیدش خوان که هم رنگ تو است‌‌
  • این حکایت گفته شد زیر و زبر ** همچو فکر عاشقان بی‌‌پا و سر
  • سر ندارد چون ز ازل بوده ست پیش ** پا ندارد با ابد بوده ست خویش‌‌
  • بلکه چون آب است هر قطره از آن ** هم سر است و پا و هم بی‌‌هردوان‌‌
  • حاش لله این حکایت نیست هین ** نقد حال ما و تست این خوش ببین‌‌ 2900
  • ز آن که صوفی با کر و با فر بود ** هر چه آن ماضی است لا یذکر بود
  • هم عرب ما هم سبو ما هم ملک ** جمله ما يؤفک عنه من أفک‌‌
  • عقل را شو دان و زن را نفس و طمع ** این دو ظلمانی و منکر عقل شمع‌‌
  • بشنو اکنون اصل انکار از چه خاست ** ز آن که کل را گونه گونه جزوهاست‌‌
  • جزو کل نی جزوها نسبت به کل ** نی چو بوی گل که باشد جزو گل‌‌ 2905
  • لطف سبزه جزو لطف گل بود ** بانگ قمری جزو آن بلبل بود
  • گر شوم مشغول اشکال و جواب ** تشنگان را کی توانم داد آب‌‌
  • گر تو اشکالی به کلی و حرج ** صبر کن الصبر مفتاح الفرج‌‌
  • احتما کن احتما ز اندیشه‌‌ها ** فکر شیر و گور و دلها بیشه‌‌ها
  • احتماها بر دواها سرور است ** ز آن که خاریدن فزونی گر است‌‌ 2910
  • احتما اصل دوا آمد یقین ** احتما کن قوت جان را ببین‌‌