English    Türkçe    فارسی   

1
2921-2945

  • و انکه سر تا پا گل است و سوسن است ** پس بهار او را دو چشم روشن است‌‌
  • خار بی‌‌معنی خزان خواهد خزان ** تا زند پهلوی خود با گلستان‌‌
  • تا بپوشد حسن آن و ننگ این ** تا نبینی رنگ آن و رنگ این‌‌
  • پس خزان او را بهار است و حیات ** یک نماید سنگ و یاقوت زکات‌‌
  • باغبان هم داند آن را در خزان ** لیک دید یک به از دید جهان‌‌ 2925
  • خود جهان آن یک کس است او ابله است ** هر ستاره بر فلک جزو مه است‌‌
  • پس همی‌‌گویند هر نقش و نگار ** مژده مژده نک همی‌‌آید بهار
  • تا بود تابان شکوفه چون زره ** کی کند آن میوه‌‌ها پیدا گره‌‌
  • چون شکوفه ریخت میوه سر کند ** چون که تن بشکست جان سر بر زند
  • میوه معنی و شکوفه صورتش ** آن شکوفه مژده میوه نعمتش‌‌ 2930
  • چون شکوفه ریخت میوه شد پدید ** چون که آن کم شد شد این اندر مزید
  • تا که نان نشکست قوت کی دهد ** ناشکسته خوشه‌ها کی مَیْ دهد
  • تا هلیله نشکند با ادویه ** کی شود خود صحت افزا ادویه‌‌
  • در صفت پیر و مطاوعت وی‌‌
  • ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر ** یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
  • گر چه جسم نازکت را زور نیست ** لیک بی‌‌خورشید ما را نور نیست‌‌ 2935
  • گر چه مصباح و زجاجه گشته‌‌ای ** لیک سر خیل دلی سر رشته‌‌ای‌‌
  • چون سر رشته به دست و کام تست ** درهای عقد دل ز انعام تست‌‌
  • بر نویس احوال پیر راهدان ** پیر را بگزین و عین راه دان‌‌
  • پیر تابستان و خلقان تیر ماه ** خلق مانند شب‌‌اند و پیر ماه‌‌
  • کرده‌‌ام بخت جوان را نام پیر ** کاو ز حق پیر است نز ایام پیر 2940
  • او چنان پیری است کش آغاز نیست ** با چنان در یتیم انباز نیست‌‌
  • خود قوی‌‌تر می‌‌شود خمر کهن ** خاصه آن خمری که باشد من لدن‌‌
  • پیر را بگزین که بی‌‌پیر این سفر ** هست بس پر آفت و خوف و خطر
  • آن رهی که بارها تو رفته‌‌ای ** بی‌‌قلاووز اندر آن آشفته‌‌ای‌‌
  • پس رهی را که ندیده ستی تو هیچ ** هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ‌‌ 2945