English    Türkçe    فارسی   

1
2927-2951

  • پس همی‌‌گویند هر نقش و نگار ** مژده مژده نک همی‌‌آید بهار
  • تا بود تابان شکوفه چون زره ** کی کند آن میوه‌‌ها پیدا گره‌‌
  • چون شکوفه ریخت میوه سر کند ** چون که تن بشکست جان سر بر زند
  • میوه معنی و شکوفه صورتش ** آن شکوفه مژده میوه نعمتش‌‌ 2930
  • چون شکوفه ریخت میوه شد پدید ** چون که آن کم شد شد این اندر مزید
  • تا که نان نشکست قوت کی دهد ** ناشکسته خوشه‌ها کی مَیْ دهد
  • تا هلیله نشکند با ادویه ** کی شود خود صحت افزا ادویه‌‌
  • در صفت پیر و مطاوعت وی‌‌
  • ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر ** یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
  • گر چه جسم نازکت را زور نیست ** لیک بی‌‌خورشید ما را نور نیست‌‌ 2935
  • گر چه مصباح و زجاجه گشته‌‌ای ** لیک سر خیل دلی سر رشته‌‌ای‌‌
  • چون سر رشته به دست و کام تست ** درهای عقد دل ز انعام تست‌‌
  • بر نویس احوال پیر راهدان ** پیر را بگزین و عین راه دان‌‌
  • پیر تابستان و خلقان تیر ماه ** خلق مانند شب‌‌اند و پیر ماه‌‌
  • کرده‌‌ام بخت جوان را نام پیر ** کاو ز حق پیر است نز ایام پیر 2940
  • او چنان پیری است کش آغاز نیست ** با چنان در یتیم انباز نیست‌‌
  • خود قوی‌‌تر می‌‌شود خمر کهن ** خاصه آن خمری که باشد من لدن‌‌
  • پیر را بگزین که بی‌‌پیر این سفر ** هست بس پر آفت و خوف و خطر
  • آن رهی که بارها تو رفته‌‌ای ** بی‌‌قلاووز اندر آن آشفته‌‌ای‌‌
  • پس رهی را که ندیده ستی تو هیچ ** هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ‌‌ 2945
  • گر نباشد سایه‌‌ی او بر تو گول ** پس ترا سر گشته دارد بانگ غول‌‌
  • غولت از ره افکند اندر گزند ** از تو داهی‌‌تر در این ره بس بدند
  • از نبی بشنو ضلال رهروان ** که چشان کرد آن بلیس بد روان‌‌
  • صد هزاران ساله راه از جاده دور ** بردشان و کردشان ادبار و عور
  • استخوانهاشان ببین و مویشان ** عبرتی گیر و مران خر سویشان‌‌ 2950
  • گردن خر گیر و سوی راه کش ** سوی ره‌‌بانان و ره دانان خوش‌‌