English    Türkçe    فارسی   

1
3008-3032

  • چیست تعظیم خدا افراشتن ** خویشتن را خوار و خاکی داشتن‌‌
  • چیست توحید خدا آموختن ** خویشتن را پیش واحد سوختن‌‌
  • گر همی‌‌خواهی که بفروزی چو روز ** هستی همچون شب خود را بسوز 3010
  • هستی‌‌ات در هست آن هستی نواز ** همچو مس در کیمیا اندر گداز
  • در من و ما سخت کرده ستی دو دست ** هست این جمله‌‌ی خرابی از دو هست‌‌
  • رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار
  • شیر و گرگ و روبهی بهر شکار ** رفته بودند از طلب در کوهسار
  • تا به پشت همدگر بر صیدها ** سخت بر بندند بار قیدها
  • هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف ** صیدها گیرند بسیار و شگرف‌‌ 3015
  • گر چه ز یشان شیر نر را ننگ بود ** لیک کرد اکرام و همراهی نمود
  • این چنین شه را ز لشکر زحمت است ** لیک همره شد جماعت رحمت است‌‌
  • این چنین مه را ز اختر ننگهاست ** او میان اختران بهر سخاست‌‌
  • امر شاورهم پیمبر را رسید ** گر چه رایی نیست رایش را ندید
  • در ترازو جو رفیق زر شده ست ** نی از آن که جو چو زر گوهر شده ست‌‌ 3020
  • روح قالب را کنون همره شده ست ** مدتی سگ حارس درگه شده ست‌‌
  • چون که رفتند این جماعت سوی کوه ** در رکاب شیر با فر و شکوه‌‌
  • گاو کوهی و بز و خرگوش زفت ** یافتند و کار ایشان پیش رفت‌‌
  • هر که باشد در پی شیر حراب ** کم نیاید روز و شب او را کباب‌‌
  • چون ز که در بیشه آوردندشان ** کشته و مجروح و اندر خون کشان‌‌ 3025
  • گرگ و روبه را طمع بود اندر آن ** که رود قسمت به عدل خسروان‌‌
  • عکس طمع هر دوشان بر شیر زد ** شیر دانست آن طمعها را سند
  • هر که باشد شیر اسرار و امیر ** او بداند هر چه اندیشد ضمیر
  • هین نگه دار ای دل اندیشه جو ** دل ز اندیشه‌‌ی بدی در پیش او
  • داند و خر را همی‌‌راند خموش ** در رخت خندد برای روی‌‌پوش‌‌ 3030
  • شیر چون دانست آن وسواسشان ** وانگفت و داشت آن دم پاسشان‌‌
  • لیک با خود گفت بنمایم سزا ** مر شما را ای خسیسان گدا