English    Türkçe    فارسی   

1
3074-3098

  • لشکری ز ارحام سوی خاکدان ** تا ز نر و ماده پر گردد جهان‌‌
  • لشکری از خاک ز آن سوی اجل ** تا ببیند هر کسی حسن عمل‌‌ 3075
  • این سخن پایان ندارد هین بتاز ** سوی آن دو یار پاک پاک باز
  • صفت توحید
  • گفت یارش کاندر آ ای جمله من ** نی مخالف چون گل و خار چمن‌‌
  • رشته یکتا شد غلط کم شد کنون ** گر دو تا بینی حروف کاف و نون‌‌
  • کاف و نون همچون کمند آمد جذوب ** تا کشاند مر عدم را در خطوب‌‌
  • پس دو تا باید کمند اندر صور ** گر چه یکتا باشد آن دو در اثر 3080
  • گر دو پا گر چار پا ره را برد ** همچو مقراض دو تا یکتا برد
  • آن دو همبازان گازر را ببین ** هست در ظاهر خلافی ز آن و ز این‌‌
  • آن یکی کرباس را در آب زد ** و آن دگر همباز خشکش می‌‌کند
  • باز او آن خشک را تر می‌‌کند ** گوییا ز استیزه ضد بر می‌‌تند
  • لیک این دو ضد استیزه نما ** یکدل و یک کار باشد در رضا 3085
  • هر نبی و هر ولی را مسلکی است ** لیک تا حق می‌‌برد جمله یکی است‌‌
  • چون که جمع مستمع را خواب برد ** سنگهای آسیا را آب برد
  • رفتن این آب فوق آسیاست ** رفتنش در آسیا بهر شماست‌‌
  • چون شما را حاجت طاحون نماند ** آب را در جوی اصلی باز راند
  • ناطقه سوی دهان تعلیم راست ** ور نه خود آن نطق را جویی جداست‌‌ 3090
  • می‌‌رود بی‌‌بانگ و بی‌‌تکرارها ** تحتها الأنهار تا گلزارها
  • ای خدا جان را تو بنما آن مقام ** کاندر او بی‌‌حرف می‌‌روید کلام‌‌
  • تا که سازد جان پاک از سر قدم ** سوی عرصه‌‌ی دور پهنای عدم‌‌
  • عرصه‌‌ای بس با گشاد و با فضا ** وین خیال و هست یابد زو نوا
  • تنگتر آمد خیالات از عدم ** ز آن سبب باشد خیال اسباب غم‌‌ 3095
  • باز هستی تنگتر بود از خیال ** ز آن شود در وی قمر همچون هلال‌‌
  • باز هستی جهان حس و رنگ ** تنگتر آمد که زندانی است تنگ‌‌
  • علت تنگی است ترکیب و عدد ** جانب ترکیب حسها می‌‌کشد