English    Türkçe    فارسی   

1
3089-3113

  • چون شما را حاجت طاحون نماند ** آب را در جوی اصلی باز راند
  • ناطقه سوی دهان تعلیم راست ** ور نه خود آن نطق را جویی جداست‌‌ 3090
  • می‌‌رود بی‌‌بانگ و بی‌‌تکرارها ** تحتها الأنهار تا گلزارها
  • ای خدا جان را تو بنما آن مقام ** کاندر او بی‌‌حرف می‌‌روید کلام‌‌
  • تا که سازد جان پاک از سر قدم ** سوی عرصه‌‌ی دور پهنای عدم‌‌
  • عرصه‌‌ای بس با گشاد و با فضا ** وین خیال و هست یابد زو نوا
  • تنگتر آمد خیالات از عدم ** ز آن سبب باشد خیال اسباب غم‌‌ 3095
  • باز هستی تنگتر بود از خیال ** ز آن شود در وی قمر همچون هلال‌‌
  • باز هستی جهان حس و رنگ ** تنگتر آمد که زندانی است تنگ‌‌
  • علت تنگی است ترکیب و عدد ** جانب ترکیب حسها می‌‌کشد
  • ز آن سوی حس عالم توحید دان ** گر یکی خواهی بدان جانب بران‌‌
  • امر کن یک فعل بود و نون و کاف ** در سخن افتاد و معنی بود صاف‌‌ 3100
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا چه شد احوال گرگ اندر نبرد
  • ادب کردن شیر گرگ را که در قسمت بی‌‌ادبی کرده بود
  • گرگ را بر کند سر آن سر فراز ** تا نماند دو سری‌‌و امتیاز
  • فانتقمنا منهم است ای گرگ پیر ** چون نبودی مرده در پیش امیر
  • بعد از آن رو شیر با روباه کرد ** گفت این را بخش کن از بهر خورد
  • سجده کرد و گفت کاین گاو سمین ** چاشت خوردت باشد ای شاه گزین‌‌ 3105
  • و آن بز از بهر میان روز را ** یخنیی باشد شه پیروز را
  • و آن دگر خرگوش بهر شام هم ** شب چره‌‌ی این شاه با لطف و کرم‌‌
  • گفت ای روبه تو عدل افروختی ** این چنین قسمت ز کی آموختی‌‌
  • از کجا آموختی این ای بزرگ ** گفت ای شاه جهان از حال گرگ‌‌
  • گفت چون در عشق ما گشتی گرو ** هر سه را برگیر و بستان و برو 3110
  • روبها چون جملگی ما را شدی ** چونت آزاریم چون تو ما شدی‌‌
  • ما ترا و جمله اشکاران ترا ** پای بر گردون هفتم نه بر آ
  • چون گرفتی عبرت از گرگ دنی ** پس تو روبه نیستی شیر منی‌‌