English    Türkçe    فارسی   

1
316-340

  • چون بسی ابلیس آدم روی هست ** پس به هر دستی نشاید داد دست‌‌
  • ز انکه صیاد آورد بانگ صفیر ** تا فریبد مرغ را آن مرغ گیر
  • بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش ** از هوا آید بیابد دام و نیش‌‌
  • حرف درویشان بدزدد مرد دون ** تا بخواند بر سلیمی ز ان فسون‌‌
  • کار مردان روشنی و گرمی است ** کار دونان حیله و بی‌‌شرمی است‌‌ 320
  • شیر پشمین از برای کد کنند ** بو مسیلم را لقب احمد کنند
  • بو مسیلم را لقب کذاب ماند ** مر محمد را اولو الالباب ماند
  • آن شراب حق ختامش مشک ناب ** باده را ختمش بود گند و عذاب‌‌
  • داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌‌کشت از بهر تعصب
  • بود شاهی در جهودان ظلم ساز ** دشمن عیسی و نصرانی گداز
  • عهد عیسی بود و نوبت آن او ** جان موسی او و موسی جان او 325
  • شاه احول کرد در راه خدا ** آن دو دمساز خدایی را جدا
  • گفت استاد احولی را کاندر آ ** رو برون آر از وثاق آن شیشه را
  • گفت احول ز ان دو شیشه من کدام ** پیش تو آرم بکن شرح تمام‌‌
  • گفت استاد آن دو شیشه نیست رو ** احولی بگذار و افزون بین مشو
  • گفت ای استا مرا طعنه مزن ** گفت استا ز ان دو یک را در شکن‌‌ 330
  • شیشه یک بود و به چشمش دو نمود ** چون شکست او شیشه را دیگر نبود
  • چون یکی بشکست هر دو شد ز چشم ** مردم احول گردد از میلان و خشم‌‌
  • خشم و شهوت مرد را احول کند ** ز استقامت روح را مبدل کند
  • چون غرض آمد هنر پوشیده شد ** صد حجاب از دل به سوی دیده شد
  • چون دهد قاضی به دل رشوت قرار ** کی شناسد ظالم از مظلوم زار 335
  • شاه از حقد جهودانه چنان ** گشت احول کالامان یا رب امان‌‌
  • صد هزاران مومن مظلوم کشت ** که پناهم دین موسی را و پشت‌‌
  • آموختن وزیر مکر پادشاه را
  • او وزیری داشت گبر و عشوه‌‌ده ** کاو بر آب از مکر بر بستی گره‌‌
  • گفت ترسایان پناه جان کنند ** دین خود را از ملک پنهان کنند
  • کم کش ایشان را که کشتن سود نیست ** دین ندارد بوی، مشک و عود نیست‌‌ 340