English    Türkçe    فارسی   

1
3339-3363

  • جمله اطباق زمین و آسمان ** همچو خاشاکی در آن بحر روان‌‌
  • حمله‌‌ها و رقص خاشاک اندر آب ** هم ز آب آمد به وقت اضطراب‌‌ 3340
  • چون که ساکن خواهدش کرد از مرا ** سوی ساحل افکند خاشاک را
  • چون کشد از ساحلش در موج گاه ** آن کند با او که آتش با گیاه‌‌
  • این حدیث آخر ندارد باز ران ** جانب هاروت و ماروت ای جوان‌‌
  • باقی قصه‌‌ی هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا به چاه بابل‌‌
  • چون گناه و فسق خلقان جهان ** می‌‌شدی بر هر دو روشن آن زمان‌‌
  • دست‌‌خاییدن گرفتندی ز خشم ** لیک عیب خود ندیدندی به چشم‌‌ 3345
  • خویش در آیینه دید آن زشت مرد ** رو بگردانید از آن و خشم کرد
  • خویش بین چون از کسی جرمی بدید ** آتشی در وی ز دوزخ شد پدید
  • حمیت دین خواند او آن کبر را ** ننگرد در خویش نفس گبر را
  • حمیت دین را نشانی دیگر است ** که از آن آتش جهانی اخضر است‌‌
  • گفت حقشان گر شما روشان‌‌گرید ** در سیه کاران مغفل منگرید 3350
  • شکر گویید ای سپاه و چاکران ** رسته‌‌اید از شهوت و از چاک ران‌‌
  • گر از آن معنی نهم من بر شما ** مر شما را بیش نپذیرد سما
  • عصمتی که مر شما را در تن است ** آن ز عکس عصمت و حفظ من است‌‌
  • آن ز من بینید نز خود هین و هین ** تا نچربد بر شما دیو لعین‌‌
  • آن چنان که کاتب وحی رسول ** دید حکمت در خود و نور اصول‌‌ 3355
  • خویش را هم صوت مرغان خدا ** می‌‌شمرد آن بد صفیری چون صدا
  • لحن مرغان را اگر واصف شوی ** بر مراد مرغ کی واقف شوی‌‌
  • گر بیاموزی صفیر بلبلی ** تو چه دانی کاو چه دارد با گلی‌‌
  • ور بدانی باشد آن هم از گمان ** چون ز لب جنبان گمانهای کران‌‌
  • به عیادت رفتن کر بر همسایه‌‌ی رنجور خویش‌‌
  • آن کری را گفت افزون مایه‌‌ای ** که ترا رنجور شد همسایه‌‌ای‌‌ 3360
  • گفت با خود کر که با گوش گران ** من چه دریابم ز گفت آن جوان‌‌
  • خاصه رنجور و ضعیف آواز شد ** لیک باید رفت آن جا نیست بد
  • چون ببینم کان لبش جنبان شود ** من قیاسی گیرم آن را هم ز خود