English    Türkçe    فارسی   

1
3575-3599

  • دل مگر مهر سلیمان یافته ست ** که مهار پنج حس بر تافته ست‌‌ 3575
  • پنج حسی از برون میسور او ** پنج حسی از درون مأمور او
  • ده حس است و هفت اندام و دگر ** آن چه اندر گفت ناید می‌‌شمر
  • چون سلیمانی دلا در مهتری ** بر پری و دیو زن انگشتری‌‌
  • گر در این ملکت بری باشی ز ریو ** خاتم از دست تو نستاند سه دیو
  • بعد از آن عالم بگیرد اسم تو ** دو جهان محکوم تو چون جسم تو 3580
  • ور ز دستت دیو خاتم را ببرد ** پادشاهی فوت شد بختت بمرد
  • بعد از آن یا حسرتا شد یا عباد ** بر شما محتوم تا یوم التناد
  • مکر خود را گر تو انکار آوری ** از ترازو و آینه کی جان بری‌‌
  • متهم کردن غلامان و خواجه‌‌تاشان مر لقمان را که آن میوه‌‌های ترونده که می‌‌آوردیم او خورده است‌‌
  • بود لقمان پیش خواجه‌‌ی خویشتن ** در میان بندگانش خوار تن‌‌
  • می‌‌فرستاد او غلامان را به باغ ** تا که میوه آیدش بهر فراغ‌‌ 3585
  • بود لقمان در غلامان چون طفیل ** پر معانی تیره صورت همچو لیل‌‌
  • آن غلامان میوه‌‌های جمع را ** خوش بخوردند از نهیب طمع را
  • خواجه را گفتند لقمان خورد آن ** خواجه بر لقمان ترش گشت و گران‌‌
  • چون تفحص کرد لقمان از سبب ** در عتاب خواجه‌‌اش بگشاد لب‌‌
  • گفت لقمان سیدا پیش خدا ** بنده‌‌ی خاین نباشد مرتضا 3590
  • امتحان کن جمله‌‌مان را ای کریم ** سیرمان در ده تو از آب حمیم‌‌
  • بعد از آن ما را به صحرایی کلان ** تو سواره ما پیاده می‌‌دوان‌‌
  • آن گهان بنگر تو بد کردار را ** صنعهای کاشف الاسرار را
  • گشت ساقی خواجه از آب حمیم ** مر غلامان را و خوردند آن ز بیم‌‌
  • بعد از آن می‌‌راندشان در دشتها ** می‌‌دویدندی میان کشتها 3595
  • قی در افتادند ایشان از عنا ** آب می‌‌آورد ز یشان میوه‌‌ها
  • چون که لقمان را در آمد قی ز ناف ** می‌‌برآمد از درونش آب صاف‌‌
  • حکمت لقمان چو داند این نمود ** پس چه باشد حکمت رب الوجود
  • يوم تبلی، السرائر کلها ** بان منکم کامن لا یشتهی‌‌