English    Türkçe    فارسی   

1
3625-3649

  • وهم آن گاه است کان پوشیده است ** این تحری از پی نادیده است‌‌ 3625
  • شد خیال غایب اندر سینه زفت ** چون که حاضر شد خیال او برفت‌‌
  • گر سمای نور بی‌‌باریده نیست ** هم زمین تار بی‌‌بالیده نیست‌‌
  • يؤمنون بالغيب می‌‌باید مرا ** ز آن ببستم روزن فانی سرا
  • چون شکافم آسمان را در ظهور ** چون بگویم هل تری فیها فطور
  • تا در این ظلمت تحری گسترند ** هر کسی رو جانبی می‌‌آورند 3630
  • مدتی معکوس باشد کارها ** شحنه را دزد آورد بر دارها
  • تا که بس سلطان و عالی همتی ** بنده‌‌ی بنده‌‌ی خود آید مدتی‌‌
  • بندگی در غیب آید خوب و گش ** حفظ غیب آید در استعباد خوش‌‌
  • کو که مدح شاه گوید پیش او ** تا که در غیبت بود او شرم رو
  • قلعه داری کز کنار مملکت ** دور از سلطان و سایه‌‌ی سلطنت‌‌ 3635
  • پاس دارد قلعه را از دشمنان ** قلعه نفروشد به مال بی‌‌کران‌‌
  • غایب از شه در کنار ثغرها ** همچو حاضر او نگه دارد وفا
  • پیش شه او به بود از دیگران ** که به خدمت حاضرند و جان فشان‌‌
  • پس به غیبت نیم ذره‌‌ی حفظ کار ** به که اندر حاضری ز آن صد هزار
  • طاعت و ایمان کنون محمود شد ** بعد مرگ اندر عیان مردود شد 3640
  • چون که غیب و غایب و رو پوش به ** پس لبان بر بند لب خاموش به‌‌
  • ای برادر دست وا دار از سخن ** خود خدا پیدا کند علم لدن‌‌
  • بس بود خورشید را رویش گواه ** أی شی‌‌ء أعظم الشاهد إله‌‌
  • نه بگویم چون قرین شد در بیان ** هم خدا و هم ملک هم عالمان‌‌
  • یشهد الله و الملک و اهل العلوم ** إنه لا رب إلا من یدوم‌‌ 3645
  • چون گواهی داد حق که بود ملک ** تا شود اندر گواهی مشترک‌‌
  • ز آن که شعشاع حضور آفتاب ** بر نتابد چشم و دلهای خراب‌‌
  • چون خفاشی کاو تف خورشید را ** بر نتابد بگسلد اومید را
  • پس ملایک را چو ما هم یار دان ** جلوه گر خورشید را بر آسمان‌‌