English    Türkçe    فارسی   

1
3880-3904

  • جامه شویی کرد خواهی ای فلان ** رو مگردان از محله‌‌ی گازران‌‌ 3880
  • گر چه نان بشکست مر روزه‌‌ی ترا ** در شکسته بند پیچ و برتر آ
  • چون شکسته بند آمد دست او ** پس رفو باشد یقین اشکست او
  • گر تو آن را بشکنی گوید بیا ** تو درستش کن نداری دست و پا
  • پس شکستن حق او باشد که او ** مر شکسته گشته را داند رفو
  • آن که داند دوخت او داند درید ** هر چه را بفروخت نیکوتر خرید 3885
  • خانه را ویران کند زیر و زبر ** پس به یک ساعت کند معمورتر
  • گر یکی سر را ببرد از بدن ** صد هزاران سر بر آرد در زمن‌‌
  • گر نفرمودی قصاصی بر جناة ** یا نگفتی فی القصاص آمد حیات‌‌
  • خود که را زهره بدی تا او ز خود ** بر اسیر حکم حق تیغی زند
  • ز آن که داند هر که چشمش را گشود ** کآن کشنده سخره‌‌ی تقدیر بود 3890
  • هر که را آن حکم بر سر آمدی ** بر سر فرزند هم تیغی زدی‌‌
  • رو بترس و طعنه کم زن بر بدان ** پیش دام حکم عجز خود بدان‌‌
  • تعجب کردن آدم علیه السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن‌‌
  • چشم آدم بر بلیسی کو شقی ست ** از حقارت و از زیافت بنگریست‌‌
  • خویش بینی کرد و آمد خود گزین ** خنده زد بر کار ابلیس لعین‌‌
  • بانگ بر زد غیرت حق کای صفی ** تو نمی‌‌دانی ز اسرار خفی‌‌ 3895
  • پوستین را باژگونه گر کند ** کوه را از بیخ و از بن بر کند
  • پرده‌‌ی صد آدم آن دم بر درد ** صد بلیس نو مسلمان آورد
  • گفت آدم توبه کردم زین نظر ** این چنین گستاخ نندیشم دگر
  • یا غیاث المستغیثین اهدنا ** لا افتخار بالعلوم و الغنی‌‌
  • لا تزغ قلبا هدیت بالکرم ** و اصرف السوء الذی خط القلم‌‌ 3900
  • بگذران از جان ما سوء القضا ** وا مبر ما را ز اخوان صفا
  • تلخ‌‌تر از فرقت تو هیچ نیست ** بی‌‌پناهت غیر پیچا پیچ نیست‌‌
  • رخت ما هم رخت ما را راه زن ** جسم ما مر جان ما را جامه کن‌‌
  • دست ما چون پای ما را می‌‌خورد ** بی‌‌امان تو کسی جان چون برد