English    Türkçe    فارسی   

1
3912-3936

  • که تو پاکی از خطر و ز نیستی ** نیستان را موجد و معنیستی‌‌
  • آن که رویانید داند سوختن ** ز آن که چون بدرید داند دوختن‌‌
  • می‌‌بسوزد هر خزان مر باغ را ** باز رویاند گل صباغ را
  • کای بسوزیده برون آ تازه شو ** بار دیگر خوب و خوب آوازه شو 3915
  • چشم نرگس کور شد بازش بساخت ** حلق نی ببرید و بازش خود نواخت‌‌
  • ما چو مصنوعیم و صانع نیستیم ** جز زبون و جز که قانع نیستیم‌‌
  • ما همه نفسی و نفسی می‌‌زنیم ** گر نخوانی ما همه اهرمنیم‌‌
  • ز آن ز اهرمن رهیدستیم ما ** که خریدی جان ما را از عمی‌‌
  • تو عصا کش هر که را که زندگی است ** بی‌‌عصا و بی‌‌عصا کش کور چیست‌‌ 3920
  • غیر تو هر چه خوش است و ناخوش است ** آدمی سوز است و عین آتش است‌‌
  • هر که را آتش پناه و پشت شد ** هم مجوسی گشت و هم زردشت شد
  • کل شی‌‌ء ما خلا الله باطل ** إن فضل الله غیم هاطل‌‌
  • باز گشتن به حکایت امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش‌‌
  • باز رو سوی علی و خونی‌‌اش ** و آن کرم با خونی و افزونی‌‌اش‌‌
  • گفت دشمن را همی بینم به چشم ** روز و شب بر وی ندارم هیچ خشم 3925
  • ز آنکه مرگم همچو من خوش آمده ست ** مرگ من در بعث چنگ اندر زده ست‌‌
  • مرگ بی‌‌مرگی بود ما را حلال ** برگ بی‌‌برگی بود ما را نوال‌‌
  • ظاهرش مرگ و به باطن زندگی ** ظاهرش ابتر نهان پایندگی‌‌
  • در رحم زادن جنین را رفتن است ** در جهان او را ز نو بشکفتن است‌‌
  • چون مرا سوی اجل عشق و هواست ** نهی لا تلقوا بأيدیکم مراست‌‌ 3930
  • ز آنکه نهی از دانه‌‌ی شیرین بود ** تلخ را خود نهی حاجت کی شود
  • دانه‌‌ای که تلخ باشد مغز و پوست ** تلخی و مکروهی‌‌اش خود نهی اوست‌‌
  • دانه‌‌ی مردن مرا شیرین شده ست ** بل هم احیاء پی من آمده ست‌‌
  • اقتلونی یا ثقاتی لائما ** إن فی قتلی حیاتی دایما
  • إن فی موتی حیاتی یا فتی ** کم أفارق موطنی حتی متی‌‌ 3935
  • فرقتی لو لم تکن فی ذا السکون ** لم یقل إنا إليه راجعون‌‌