English    Türkçe    فارسی   

1
4-28

  • هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش ** باز جوید روزگار وصل خویش‌‌
  • من به هر جمعیتی نالان شدم ** جفت بد حالان و خوش حالان شدم‌‌ 5
  • هر کسی از ظن خود شد یار من ** از درون من نجست اسرار من‌‌
  • سر من از ناله‌‌ی من دور نیست ** لیک چشم و گوش را آن نور نیست‌‌
  • تن ز جان و جان ز تن مستور نیست ** لیک کس را دید جان دستور نیست‌‌
  • آتش است این بانگ نای و نیست باد ** هر که این آتش ندارد نیست باد
  • آتش عشق است کاندر نی فتاد ** جوشش عشق است کاندر می ‌‌فتاد 10
  • نی حریف هر که از یاری برید ** پرده‌‌هایش پرده‌‌های ما درید
  • همچو نی زهری و تریاقی که دید ** همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
  • نی حدیث راه پر خون می‌‌کند ** قصه‌‌های عشق مجنون می‌‌کند
  • محرم این هوش جز بی‌‌هوش نیست ** مر زبان را مشتری جز گوش نیست‌‌
  • در غم ما روزها بی‌‌گاه شد ** روزها با سوزها همراه شد 15
  • روزها گر رفت گو رو باک نیست ** تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست‌‌
  • هر که جز ماهی ز آبش سیر شد ** هر که بی‌‌روزی است روزش دیر شد
  • درنیابد حال پخته هیچ خام ** پس سخن کوتاه باید و السلام‌‌
  • بند بگسل، باش آزاد ای پسر ** چند باشی بند سیم و بند زر
  • گر بریزی بحر را در کوزه‌‌ای ** چند گنجد قسمت یک روزه‌‌ای‌‌ 20
  • کوزه‌‌ی چشم حریصان پر نشد ** تا صدف قانع نشد پر در نشد
  • هر که را جامه ز عشقی چاک شد ** او ز حرص و عیب کلی پاک شد
  • شاد باش ای عشق خوش سودای ما ** ای طبیب جمله علتهای ما
  • ای دوای نخوت و ناموس ما ** ای تو افلاطون و جالینوس ما
  • جسم خاک از عشق بر افلاک شد ** کوه در رقص آمد و چالاک شد 25
  • عشق جان طور آمد عاشقا ** طور مست و خر موسی صاعقا
  • با لب دمساز خود گر جفتمی ** همچو نی من گفتنیها گفتمی‌‌
  • هر که او از هم زبانی شد جدا ** بی‌‌زبان شد گر چه دارد صد نوا