English    Türkçe    فارسی   

1
712-736

  • جان بی‌‌معنی در این تن بی‌‌خلاف ** هست همچون تیغ چوبین در غلاف‌‌
  • تا غلاف اندر بود با قیمت است ** چون برون شد سوختن را آلت است‌‌
  • تیغ چوبین را مبر در کارزار ** بنگر اول تا نگردد کار زار
  • گر بود چوبین برو دیگر طلب ** ور بود الماس پیش آ با طرب‌‌ 715
  • تیغ در زرادخانه‌‌ی اولیاست ** دیدن ایشان شما را کیمیاست‌‌
  • جمله دانایان همین گفته همین ** هست دانا رحمة للعالمین‌‌
  • گر اناری می‌‌خری خندان بخر ** تا دهد خنده ز دانه‌‌ی او خبر
  • ای مبارک خنده‌‌اش کاو از دهان ** می‌‌نماید دل چو در از درج جان‌‌
  • نامبارک خنده‌‌ی آن لاله بود ** کز دهان او سیاهی دل نمود 720
  • نار خندان باغ را خندان کند ** صحبت مردانت از مردان کند
  • گر تو سنگ صخره و مرمر شوی ** چون به صاحب دل رسی گوهر شوی‌‌
  • مهر پاکان در میان جان نشان ** دل مده الا به مهر دل خوشان‌‌
  • کوی نومیدی مرو امیدهاست ** سوی تاریکی مرو خورشیدهاست‌‌
  • دل ترا در کوی اهل دل کشد ** تن ترا در حبس آب و گل کشد 725
  • هین غذای دل بده از هم دلی ** رو بجو اقبال را از مقبلی‌‌
  • تعظیم نعت مصطفی علیه السلام که مذکور بود در انجیل
  • بود در انجیل نام مصطفی ** آن سر پیغمبران بحر صفا
  • بود ذکر حلیه‌‌ها و شکل او ** بود ذکر غزو و صوم و اکل او
  • طایفه‌‌ی نصرانیان بهر ثواب ** چون رسیدندی بدان نام و خطاب‌‌
  • بوسه دادندی بر آن نام شریف ** رو نهادندی بر آن وصف لطیف‌‌ 730
  • اندر این فتنه که گفتیم آن گروه ** ایمن از فتنه بدند و از شکوه‌‌
  • ایمن از شر امیران و وزیر ** در پناه نام احمد مستجیر
  • نسل ایشان نیز هم بسیار شد ** نور احمد ناصر آمد یار شد
  • و آن گروه دیگر از نصرانیان ** نام احمد داشتندی مستهان‌‌
  • مستهان و خوار گشتند از فتن ** از وزیر شوم رای شوم فن‌‌ 735
  • هم مخبط دینشان و حکمشان ** از پی طومارهای کژ بیان‌‌