English    Türkçe    فارسی   

1
884-908

  • ثم تاتینا مکافات المقال ** ضعف ذاک رحمة من ذی الجلال‌‌
  • ثم یلجینا الی امثالها ** کی ینال العبد مما نالها 885
  • هکذا تعرج و تنزل دایما ** ذا فلا زلت علیه قائما
  • پارسی گوییم یعنی این کشش ** ز آن طرف آید که آمد آن چشش‌‌
  • چشم هر قومی به سویی مانده است ** کان طرف یک روز ذوقی رانده است‌‌
  • ذوق جنس از جنس خود باشد یقین ** ذوق جزو از کل خود باشد ببین‌‌
  • یا مگر آن قابل جنسی بود ** چون بدو پیوست جنس او شود 890
  • همچو آب و نان که جنس ما نبود ** گشت جنس ما و اندر ما فزود
  • نقش جنسیت ندارد آب و نان ** ز اعتبار آخر آن را جنس دان‌‌
  • ور ز غیر جنس باشد ذوق ما ** آن مگر مانند باشد جنس را
  • آن که مانند است باشد عاریت ** عاریت باقی نماند عاقبت‌‌
  • مرغ را گر ذوق آید از صفیر ** چون که جنس خود نیابد شد نفیر 895
  • تشنه را گر ذوق آید از سراب ** چون رسد در وی گریزد جوید آب‌‌
  • مفلسان هم خوش شوند از زر قلب ** لیک آن رسوا شود در دار ضرب‌‌
  • تا زر اندودیت از ره نفگند ** تا خیال کژ ترا چه نفگند
  • از کلیله باز جو آن قصه را ** و اندر آن قصه طلب کن حصه را
  • بیان توکل و ترک جهد گفتن نخجیران به شیر
  • طایفه‌‌ی نخجیر در وادی خوش ** بودشان از شیر دایم کش مکش‌‌ 900
  • بس که آن شیر از کمین درمی‌‌ربود ** آن چرا بر جمله ناخوش گشته بود
  • حیله کردند آمدند ایشان بشیر ** کز وظیفه ما ترا داریم سیر
  • بعد از این اندر پی صیدی میا ** تا نگردد تلخ بر ما این گیا
  • جواب گفتن شیر نخجیران را و فایده‌‌ی جهد گفتن‌‌
  • گفت آری گر وفا بینم نه مکر ** مکرها بس دیده‌‌ام از زید و بکر
  • من هلاک فعل و مکر مردمم ** من گزیده‌‌ی زخم مار و کژدمم‌‌ 905
  • مردم نفس از درونم در کمین ** از همه مردم بتر در مکر و کین‌‌
  • گوش من لا یلدغ المؤمن شنید ** قول پیغمبر به جان و دل گزید
  • ترجیح نهادن نخجیران توکل را بر جهد و اکتساب‌‌
  • جمله گفتند ای حکیم با خبر ** الحذر دع لیس یغنی عن قدر