English    Türkçe    فارسی   

1
927-951

  • ما عیال حضرتیم و شیر خواه ** گفت الخلق عیال للإله‌‌
  • آن که او از آسمان باران دهد ** هم تواند کاو ز رحمت نان دهد
  • باز ترجیح‌‌نهادن شیر جهد را بر توکل‌‌
  • گفت شیر آری ولی رب العباد ** نردبانی پیش پای ما نهاد
  • پایه پایه رفت باید سوی بام ** هست جبری بودن اینجا طمع خام‌‌ 930
  • پای داری چون کنی خود را تو لنگ ** دست داری چون کنی پنهان تو چنگ‌‌
  • خواجه چون بیلی به دست بنده داد ** بی‌‌زبان معلوم شد او را مراد
  • دست همچون بیل اشارتهای اوست ** آخر اندیشی عبارتهای اوست‌‌
  • چون اشارتهاش را بر جان نهی ** در وفای آن اشارت جان دهی‌‌
  • پس اشارتهای اسرارت دهد ** بار بر دارد ز تو کارت دهد 935
  • حاملی محمول گرداند ترا ** قابلی مقبول گرداند ترا
  • قابل امر ویی قایل شوی ** وصل جویی بعد از آن واصل شوی‌‌
  • سعی شکر نعمتش قدرت بود ** جبر تو انکار آن نعمت بود
  • شکر قدرت قدرتت افزون کند ** جبر نعمت از کفت بیرون کند
  • جبر تو خفتن بود در ره مخسب ** تا نبینی آن در و درگه مخسب‌‌ 940
  • هان مخسب ای جبری بی‌‌اعتبار ** جز به زیر آن درخت میوه‌‌دار
  • تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد ** بر سر خفته بریزد نقل و زاد
  • جبر و خفتن در میان ره زنان ** مرغ بی‌‌هنگام کی یابد امان‌‌
  • ور اشارتهاش را بینی زنی ** مرد پنداری و چون بینی زنی‌‌
  • این قدر عقلی که داری گم شود ** سر که عقل از وی بپرد دم شود 945
  • ز آن که بی‌‌شکری بود شوم و شنار ** می‌‌برد بی‌‌شکر را در قعر نار
  • گر توکل می‌‌کنی در کار کن ** کشت کن پس تکیه بر جبار کن‌‌
  • باز ترجیح نهادن نخجیران توکل را بر جهد
  • جمله با وی بانگها برداشتند ** کان حریصان که سببها کاشتند
  • صد هزار اندر هزار از مرد و زن ** پس چرا محروم ماندند از زمن‌‌
  • صد هزاران قرن ز آغاز جهان ** همچو اژدرها گشاده صد دهان‌‌ 950
  • مکرها کردند آن دانا گروه ** که ز بن بر کنده شد ز آن مکر کوه‌‌