English    Türkçe    فارسی   

1
984-1008

  • مال را کز بهر دین باشی حمول ** نعم مال صالح خواندش رسول‌‌
  • آب در کشتی هلاک کشتی است ** آب اندر زیر کشتی پشتی است‌‌ 985
  • چون که مال و ملک را از دل براند ** ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
  • کوزه‌‌ی سر بسته اندر آب زفت ** از دل پر باد فوق آب رفت‌‌
  • باد درویشی چو در باطن بود ** بر سر آب جهان ساکن بود
  • گر چه جمله‌‌ی این جهان ملک وی است ** ملک در چشم دل او لا شی است‌‌
  • پس دهان دل ببند و مهر کن ** پر کنش از باد کبر من لدن‌‌ 990
  • جهد حق است و دوا حق است و درد ** منکر اندر نفی جهدش جهد کرد
  • مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل‌‌
  • زین نمط بسیار برهان گفت شیر ** کز جواب آن جبریان گشتند سیر
  • روبه و آهو و خرگوش و شغال ** جبر را بگذاشتند و قیل و قال‌‌
  • عهدها کردند با شیر ژیان ** کاندر این بیعت نیفتد در زیان‌‌
  • قسم هر روزش بیاید بی‌‌جگر ** حاجتش نبود تقاضای دگر 995
  • قرعه بر هر که فتادی روز روز ** سوی آن شیر او دویدی همچو یوز
  • چون به خرگوش آمد این ساغر به دور ** بانگ زد خرگوش کاخر چند جور
  • انکار کردن نخجیران بر خرگوش در تاخیر رفتن بر شیر
  • قوم گفتندش که چندین گاه ما ** جان فدا کردیم در عهد و وفا
  • تو مجو بد نامی ما ای عنود ** تا نرنجد شیر رو رو زود زود
  • جواب گفتن خرگوش نخجیران را
  • گفت ای یاران مرا مهلت دهید ** تا به مکرم از بلا بیرون جهید 1000
  • تا امان یابد به مکرم جانتان ** ماند این میراث فرزندانتان‌‌
  • هر پیمبر امتان را در جهان ** همچنین تا مخلصی می‌‌خواندشان‌‌
  • کز فلک راه برون شو دیده بود ** در نظر چون مردمک پیچیده بود
  • مردمش چون مردمک دیدند خرد ** در بزرگی مردمک کس ره نبرد
  • اعتراض نخجیران بر سخن خرگوش‌‌
  • قوم گفتندش که ای خر گوش دار ** خویش را اندازه‌‌ی خرگوش دار 1005
  • هین چه لاف است این که از تو بهتران ** در نیاوردند اندر خاطر آن‌‌
  • معجبی یا خود قضامان در پی است ** ور نه این دم لایق چون تو کی است‌‌
  • جواب خرگوش نخجیران را
  • گفت ای یاران حقم الهام داد ** مر ضعیفی را قوی رایی فتاد