English    Türkçe    فارسی   

2
134-158

  • گر برد مالت عدوی پر فنی ** ره زنی را برده باشد ره زنی‏
  • دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر
  • دزدکی از مارگیری مار برد ** ز ابلهی آن را غنیمت می‏شمرد 135
  • وارهید آن مارگیر از زخم مار ** مار کشت آن دزد او را زار زار
  • مارگیرش دید پس بشناختش ** گفت از جان مار من پرداختش‏
  • در دعا می‏خواستی جانم از او ** کش بیابم مار بستانم از او
  • شکر حق را کان دعا مردود شد ** من زیان پنداشتم آن سود شد
  • بس دعاها کان زیان است و هلاک ** وز کرم می‏نشنود یزدان پاک‏ 140
  • التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها را از او
  • گشت با عیسی یکی ابله رفیق ** استخوانها دید در حفره‏ی عمیق‏
  • گفت ای همراه آن نام سنی ** که بدان تو مرده را زنده کنی
  • مر مرا آموز تا احسان کنم ** استخوانها را بدان با جان کنم
  • گفت خامش کن که آن کار تو نیست ** لایق انفاس و گفتار تو نیست‏
  • کان نفس خواهد ز باران پاک‏تر ** وز فرشته در روش دراک‏تر 145
  • عمرها بایست تا دم پاک شد ** تا امین مخزن افلاک شد
  • خود گرفتی این عصا در دست راست ** دست را دستان موسی از کجاست‏
  • گفت اگر من نیستم اسرار خوان ** هم تو بر خوان نام را بر استخوان‏
  • گفت عیسی یا رب این اسرار چیست ** میل این ابله در این بیگار چیست‏
  • چون غم خود نیست این بیمار را ** چون غم جان نیست این مردار را 150
  • مرده‏ی خود را رها کرده ست او ** مرده‏ی بیگانه را جوید رفو
  • گفت حق ادبارگر ادبار جوست ** خار روییده جزای کشت اوست‏
  • آن که تخم خار کارد در جهان ** هان و هان او را مجو در گلستان‏
  • گر گلی گیرد به کف خاری شود ** ور سوی یاری رود ماری شود
  • کیمیای زهر و مار است آن شقی ** بر خلاف کیمیای متقی‏ 155
  • اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لاحول گفتن خادم
  • صوفیی می‏گشت در دور افق ** تا شبی در خانقاهی شد قنق‏
  • یک بهیمه داشت در آخر ببست ** او به صدر صفه با یاران نشست‏
  • پس مراقب گشت با یاران خویش ** دفتری باشد حضور یار بیش‏