English    Türkçe    فارسی   

2
1467-1491

  • من دو بنده دارم و ایشان حقیر ** و آن دو بر تو حاکمانند و امیر
  • گفت شه آن دو چه‏اند این زلت است ** گفت آن یک خشم و دیگر شهوت است‏
  • شاه آن دان کاو ز شاهی فارغ است ** بی‏مه و خورشید نورش بازغ است‏
  • مخزن آن دارد که مخزن ذات اوست ** هستی او دارد که با هستی عدوست‏ 1470
  • خواجه‏ی لقمان به ظاهر خواجه‏وش ** در حقیقت بنده، لقمان خواجه‏اش‏
  • در جهان باژگونه زین بسی است ** در نظرشان گوهری کم از خسی است‏
  • مر بیابان را مفازه نام شد ** نام و رنگی عقلشان را دام شد
  • یک گره را خود معرف جامه است ** در قبا گویند کاو از عامه است‏
  • یک گره را ظاهر سالوس زهد ** نور باید تا بود جاسوس زهد 1475
  • نور باید پاک از تقلید و غول ** تا شناسد مرد را بی‏فعل و قول‏
  • در رود در قلب او از راه عقل ** نقد او بیند نباشد بند نقل‏
  • بندگان خاص علام الغیوب ** در جهان جان جواسیس القلوب‏
  • در درون دل در آید چون خیال ** پیش او مکشوف باشد سر حال‏
  • در تن گنجشک چه بود برگ و ساز ** که شود پوشیده آن بر عقل باز 1480
  • آن که واقف گشت بر اسرار هو ** سر مخلوقات چه بود پیش او
  • آن که بر افلاک رفتارش بود ** بر زمین رفتن چه دشوارش بود
  • در کف داود کاهن گشت موم ** موم چه بود در کف او ای ظلوم‏
  • بود لقمان بنده شکلی خواجه‏ای ** بندگی بر ظاهرش دیباجه‏ای‏
  • چون رود خواجه به جای ناشناس ** در غلام خویش پوشاند لباس‏ 1485
  • او بپوشد جامه‏های آن غلام ** مر غلام خویش را سازد امام‏
  • در پیش چون بندگان در ره شود ** تا نباید زو کسی آگه شود
  • گوید ای بنده تو رو بر صدر شین ** من بگیرم کفش چون بنده‏ی کهین‏
  • تو درشتی کن مرا دشنام ده ** مر مرا تو هیچ توقیری منه‏
  • ترک خدمت خدمت تو داشتم ** تا به غربت تخم حیلت کاشتم‏ 1490
  • خواجگان این بندگیها کرده‏اند ** تا گمان آید که ایشان برده‏اند