English    Türkçe    فارسی   

2
1573-1597

  • شاه از آن اسرار واقف آمده ** همچو بو بکر ربابی تن زده‏
  • در تماشای دل بد گوهران ** می‏زدی خنبک بر آن کوزه‏گران‏
  • مکر می‏سازند قومی حیله‏مند ** تا که شه را در فقاعی در کنند 1575
  • پادشاهی بس عظیمی بی‏کران ** در فقاعی کی بگنجد ای خران‏
  • از برای شاه دامی دوختند ** آخر این تدبیر از او آموختند
  • نحس شاگردی که با استاد خویش ** همسری آغازد و آید به پیش‏
  • با کدام استاد استاد جهان. ** پیش او یکسان هویدا و نهان
  • چشم او ینظر بنور الله شده ** پرده‏های جهل را خارق بده‏ 1580
  • از دل سوراخ چون کهنه گلیم ** پرده‏ای بندد به پیش آن حکیم‏
  • پرده می‏خندد بر او با صد دهان ** هر دهانی گشته اشکافی بر آن‏
  • گوید آن استاد مر شاگرد را ** ای کم از سگ نیستت با من وفا
  • خود مرا استا مگیر آهن گسل ** همچو خود شاگرد گیر و کوردل‏
  • نه از منت یاری است در جان و روان ** بی‏منت آبی نمی‏گردد روان‏ 1585
  • پس دل من کارگاه بخت تست ** چه شکنی این کارگاه ای نادرست‏
  • گویی‏اش پنهان زنم آتش زنه ** نه به قلب از قلب باشد روزنه‏
  • آخر از روزن ببیند فکر تو ** دل گواهی می‏دهد زین ذکر تو
  • گیر در رویت نمالد از کرم ** هر چه گویی خندد و گوید نعم‏
  • او نمی‏خندد ز ذوق مالشت ** او همی‏خندد بر آن اسگالشت‏ 1590
  • پس خداعی را خداعی شد جزا ** کاسه زن کوزه بخور اینک سزا
  • گر بدی با تو و را خنده‏ی رضا ** صد هزاران گل شکفتی مر ترا
  • چون دل او در رضا آرد عمل ** آفتابی دان که آید در حمل‏
  • زو بخندد هم نهار و هم بهار ** در هم آمیزد شکوفه و سبزه‏زار
  • صد هزاران بلبل و قمری نوا ** افکنند اندر جهان بی‏نوا 1595
  • چون که برگ روح خود زرد و سیاه ** می‏ببینی چون ندانی خشم شاه‏
  • آفتاب شاه در برج عتاب ** می‏کند روها سیه همچون کباب‏