English    Türkçe    فارسی   

2
1664-1688

  • از کجا آورده‏اند آن حله‏ها ** من کریم من رحیم کلها
  • آن لطافتها نشان شاهدی است ** آن نشان پای مرد عابدی است‏ 1665
  • آن شود شاد از نشان کاو دید شاه ** چون ندید او را نباشد انتباه‏
  • روح آن کس کاو به هنگام أ لست ** دید رب خویش و شد بی‏خویش و مست‏
  • او شناسد بوی می کاو می بخورد ** چون نخورد او می چه داند بوی کرد
  • ز انکه حکمت همچو ناقه‏ی ضاله است ** همچو دلاله شهان را داله است‏
  • تو ببینی خواب در یک خوش لقا ** کاو دهد وعده و نشانی مر ترا 1670
  • که مراد تو شود اینک نشان ** که بپیش آید ترا فردا فلان‏
  • یک نشانی آن که او باشد سوار ** یک نشانی که ترا گیرد کنار
  • یک نشانی که بخندد پیش تو ** یک نشان که دست بندد پیش تو
  • یک نشانی آن که این خواب از هوس ** چون شود فردا نگویی پیش کس‏
  • ز ان نشان با والد یحیی بگفت ** که نیایی تا سه روز اصلا به گفت‏ 1675
  • تا سه شب خامش کن از نیک و بدت ** این نشان باشد که یحیی آیدت‏
  • دم مزن سه روز اندر گفت‏وگو ** کاین سکوت است آیت مقصود تو
  • هین میاور این نشان را تو به گفت ** وین سخن را دار اندر دل نهفت‏
  • این نشانها گویدش همچون شکر ** این چه باشد صد نشانی دگر
  • این نشان آن بود کان ملک و جاه ** که همی‏جویی بیابی از اله‏ 1680
  • آن که می‏گریی به شبهای دراز ** و انکه می‏سوزی سحرگه در نیاز
  • آن که بی‏آن روز تو تاریک شد ** همچو دوکی گردنت باریک شد
  • و آن چه دادی هر چه داری در زکات ** چون زکات پاک بازان رختهات‏
  • رختها دادی و خواب و رنگ رو ** سر فدا کردی و گشتی همچو مو
  • چند در آتش نشستی همچو عود ** چند پیش تیغ رفتی همچو خود 1685
  • زین چنین بی‏چارگیها صد هزار ** خوی عشاق است و ناید در شمار
  • چون که شب این خواب دیدی روز شد ** از امیدش روز تو پیروز شد
  • چشم گردان کرده‏ای بر چپ و راست ** کان نشان و آن علامتها کجاست‏