English    Türkçe    فارسی   

2
2362-2386

  • آن سگ عالم شکار گور کرد ** وین سگ بی‏مایه قصد کور کرد
  • علم چون آموخت سگ رست از ضلال ** می‏کند در بیشه‏ها صید حلال‏
  • سگ چو عالم گشت شد چالاک زحف ** سگ چو عارف گشت شد ز اصحاب کهف‏
  • سگ شناسا شد که میر صید کیست ** ای خدا آن نور اشناسنده چیست‏ 2365
  • کور نشناسد نه از بی‏چشمی است ** بلکه این ز آن است کز جهل است مست‏
  • نیست خود بی‏چشم تر کور از زمین ** این زمین از فضل حق شد خصم بین‏
  • نور موسی دید و موسی را نواخت ** خسف قارون کرد و قارون را شناخت‏
  • رجف کرد اندر هلاک هر دعی ** فهم کرد از حق که یا أرض ابلعی‏
  • خاک و آب و باد و نار با شرر ** بی‏خبر با ما و با حق با خبر 2370
  • ما بعکس آن ز غیر حق خبیر ** بی‏خبر از حق و از چندین نذیر
  • لاجرم أشفقن منها جمله‏شان ** کند شد ز آمیز حیوان حمله‏شان‏
  • گفته بیزاریم جمله زین حیات ** کاو بود با خلق حی با حق موات‏
  • چون بماند از خلق گردد او یتیم ** انس حق را قلب می‏باید سلیم‏
  • چون ز کوری دزد دزدد کاله‏ای ** می‏کند آن کور عمیا ناله‏ای‏ 2375
  • تا نگوید دزد او را کان منم ** کز تو دزدیدم که دزد پر فنم‏
  • کی شناسد کور دزد خویش را ** چون ندارد نور چشم و آن ضیا
  • چون بگوید هم بگیر او را تو سخت ** تا بگوید او علامتهای رخت‏
  • پس جهاد اکبر آمد عصر دزد ** تا بگوید که چه دزدیده است مزد
  • اولا دزدید کحل دیده‏ات ** چون ستانی باز یابی تبصرت‏ 2380
  • کاله‏ی حکمت که گم کرده‏ی دل است ** پیش اهل دل یقین آن حاصل است‏
  • کوردل با جان و با سمع و بصر ** می‏نداند دزد شیطان را ز اثر
  • ز اهل دل جو از جماد آن را مجو ** که جماد آمد خلایق پیش او
  • مشورت جوینده آمد نزد او ** کای اب کودک شده رازی بگو
  • گفت رو زین حلقه کاین در باز نیست ** باز گرد امروز روز راز نیست‏ 2385
  • گر مکان را ره بدی در لامکان ** همچو شیخان بودمی من بر دکان‏
  • خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان‏