English    Türkçe    فارسی   

2
2494-2518

  • ور نه موسی کی روا دارد که من ** پیش تو یاد آورم از هیچ تن‏
  • عهد ما بشکست صد بار و هزار ** عهد تو چون کوه ثابت برقرار 2495
  • عهد ما کاه و به هر بادی زبون ** عهد تو کوه و ز صد که هم فزون‏
  • حق آن قوت که بر تلوین ما ** رحمتی کن ای امیر لونها
  • خویش را دیدیم و رسوایی خویش ** امتحان ما مکن ای شاه بیش‏
  • تا فضیحت‏های دیگر را نهان ** کرده باشی ای کریم مستعان‏
  • بی‏حدی تو در جمال و در کمال ** در کژی ما بی‏حدیم و در ضلال‏ 2500
  • بی‏حدی خویش بگمار ای کریم ** بر کژی بی‏حد مشتی لئیم‏
  • هین که از تقطیع ما یک تار ماند ** مصر بودیم و یکی دیوار ماند
  • البقیه البقیه ای خدیو ** تا نگردد شاد کلی جان دیو
  • بهر ما نه بهر آن لطف نخست ** که تو کردی گمرهان را باز جست‏
  • چون نمودی قدرتت بنمای رحم ** ای نهاده رحمها در لحم و شحم‏ 2505
  • این دعا گر خشم افزاید ترا ** تو دعا تعلیم فرما مهترا
  • آن چنان کادم بیفتاد از بهشت ** رجعتش دادی که رست از دیو زشت‏
  • دیو که بود کاو ز آدم بگذرد ** بر چنین نطعی از او بازی برد
  • در حقیقت نفع آدم شد همه ** لعنت حاسد شده آن دمدمه‏
  • بازیی دید و دو صد بازی ندید ** پس ستون خانه‏ی خود را برید 2510
  • آتشی زد شب به کشت دیگران ** باد آتش را به کشت او بران‏
  • چشم بندی بود لعنت دیو را ** تا زیان خصم دید آن ریو را
  • لعنت این باشد که کژبینش کند ** حاسد و خود بین و پر کینش کند
  • تا نداند که هر آن که کرد بد ** عاقبت باز آید و بر وی زند
  • جمله فرزین بندها بیند بعکس ** مات بر وی گردد و نقصان و وکس‏ 2515
  • ز انکه گر او هیچ بیند خویش را ** مهلک و ناسور بیند ریش را
  • درد خیزد زین چنین دیدن درون ** درد او را از حجاب آرد برون‏
  • تا نگیرد مادران را درد زه ** طفل در زادن نیابد هیچ ره‏