English    Türkçe    فارسی   

2
2718-2742

  • تو ز من با حق چه نالی ای سلیم ** تو بنال از شر آن نفس لئیم‏
  • تو خوری حلوا تو را دنبل شود ** تب بگیرد طبع تو مختل شود
  • بی‏گنه لعنت کنی ابلیس را ** چون نبینی از خود آن تلبیس را 2720
  • نیست از ابلیس از تست ای غوی ** که چو روبه سوی دنبه می‏دوی‏
  • چون که در سبزه ببینی دنبه را ** دام باشد این ندانی تو چرا
  • ز آن ندانی کت ز دانش دور کرد ** میل دنبه چشم و عقلت کور کرد
  • حبک الأشیاء یعمیک یصم ** نفسک السودا جنت لا تختصم‏
  • تو گنه بر من منه کژ مژ مبین ** من ز بد بیزارم و از حرص و کین‏ 2725
  • من بدی کردم پشیمانم هنوز ** انتظارم تا شبم آید به روز
  • متهم گشتم میان خلق من ** فعل خود بر من نهد هر مرد و زن‏
  • گرگ بی‏چاره اگر چه گرسنه است ** متهم باشد که او در طنطنه است‏
  • از ضعیفی چون نتاند راه رفت ** خلق گوید تخمه است از لوت زفت‏
  • باز الحاح کردن معاویه ابلیس را
  • گفت غیر راستی نرهاندت ** داد سوی راستی می‏خواندت‏ 2730
  • راست گو تا وارهی از چنگ من ** مکر ننشاند غبار جنگ من‏
  • گفت چون دانی دروغ و راست را ** ای خیال‏اندیش پر اندیشه‏ها
  • گفت پیغمبر نشانی داده است ** قلب و نیکو را محک بنهاده است‏
  • گفته است الکذب ریب فی القلوب ** گفت الصدق طمانین طروب‏
  • دل نیارامد ز گفتار دروغ ** آب و روغن هیچ نفروزد فروغ‏ 2735
  • در حدیث راست آرام دل است ** راستیها دانه‏ی دام دل است‏
  • دل مگر رنجور باشد بد دهان ** که نداند چاشنی این و آن‏
  • چون شود از رنج و علت دل سلیم ** طعم کذب و راست را باشد علیم‏
  • حرص آدم چون سوی گندم فزود ** از دل آدم سلیمی را ربود
  • پس دروغ و عشوه‏ات را گوش کرد ** غره گشت و زهر قاتل نوش کرد 2740
  • کژدم از گندم ندانست آن نفس ** می‏پرد تمییز از مست هوس‏
  • خلق مست آرزویند و هوا ** ز آن پذیرایند دستان ترا