English    Türkçe    فارسی   

2
2956-2980

  • دزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ ** شحنه او را در کشد در پیچ پیچ‏
  • شحنه گاهش لطف گوید چون شکر ** گه بر آویزد کند هر چه بتر
  • تا میان قهر و لطف آن خفیه‏ها ** ظاهر آید ز آتش خوف و رجا
  • آن بهاران لطف شحنه‏ی کبریاست ** و آن خزان تخویف و تهدید خداست‏
  • و آن زمستان چار میخ معنوی ** تا تو ای دزد خفی ظاهر شوی‏ 2960
  • پس مجاهد را زمانی بسط دل ** یک زمانی قبض و درد و غش و غل‏
  • ز انکه این آب و گلی کابدان ماست ** منکر و دزد و ضیای جان ماست‏
  • حق تعالی گرم و سرد و رنج و درد ** بر تن ما می‏نهد ای شیر مرد
  • خوف و جوع و نقص اموال و بدن ** جمله بهر نقد جان ظاهر شدن‏
  • این وعید و وعده‏ها انگیخته ست ** بهر این نیک و بدی کامیخته ست‏ 2965
  • چون که حق و باطلی آمیختند ** نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
  • پس محک می‏بایدش بگزیده‏ای ** در حقایق امتحانها دیده‏ای‏
  • تا شود فاروق این تزویرها ** تا بود دستور این تدبیرها
  • شیر ده ای مادر موسی و را ** و اندر آب افکن میندیش از بلا
  • هر که در روز أ لست آن شیر خورد ** همچو موسی شیر را تمییز کرد 2970
  • گر تو بر تمییز طفلت مولعی ** این زمان یا ام موسی ارضعی‏
  • تا ببیند طعم شیر مادرش ** تا فرو ناید بدایه‏ی بد سرش‏
  • شرح فایده‏ی حکایت آن شخص شتر جوینده‏
  • اشتری گم کرده‏ای ای معتمد ** هر کسی ز اشتر نشانت می‏دهد
  • تو نمی‏دانی که آن اشتر کجاست ** لیک دانی کاین نشانیها خطاست‏
  • و انکه اشتر گم نکرد او از مری ** همچو آن گم کرده جوید اشتری‏ 2975
  • که بلی من هم شتر گم کرده‏ام ** هر که یابد اجرتش آورده‏ام‏
  • تا در اشتر با تو انبازی کند ** بهر طمع اشتر این بازی کند
  • هر چه را گویی خطا بود آن نشان ** او به تقلید تو می‏گوید همان‏
  • او نشان کژ بنشناسد ز راست ** لیک گفتت آن مقلد را عصاست‏
  • چون نشان راست گویند و شبیه ** پس یقین گردد ترا لا ریب فیه‏ 2980