English    Türkçe    فارسی   

2
3453-3477

  • چون پیمبر نیستی پس رو به راه ** تا رسی از چاه روزی سوی جاه‏
  • تو رعیت باش چون سلطان نه‏ای ** خود مران چون مرد کشتیبان نه‏ای‏
  • چون نه‏ای کامل دکان تنها مگیر ** دست‏خوش می‏باش تا گردی خمیر 3455
  • أنصتوا را گوش کن خاموش باش ** چون زبان حق نگشتی گوش باش‏
  • ور بگویی شکل استفسار گو ** با شهنشاهان تو مسکین‏وار گو
  • ابتدای کبر و کین از شهوت است ** راسخی شهوتت از عادت است‏
  • چون ز عادت گشت محکم خوی بد ** خشم آید بر کسی کت واکشد
  • چون که تو گل خوار گشتی هر که او ** واکشد از گل ترا باشد عدو 3460
  • بت پرستان چون که خو با بت کنند ** مانعان راه بت را دشمنند
  • چون که کرد ابلیس خو با سروری ** دید آدم را حقیر او از خری‏
  • که به از من سروری دیگر بود ** تا که او مسجود چون من کس شود
  • سروری زهر است جز آن روح را ** کاو بود تریاق لانی ز ابتدا
  • کوه اگر پر مار شد باکی مدار ** کاو بود در اندرون تریاق‏زار 3465
  • سروری چون شد دماغت را ندیم ** هر که بشکستت شود خصم قدیم‏
  • چون خلاف خوی تو گوید کسی ** کینه‏ها خیزد ترا با او بسی‏
  • که مرا از خوی من بر می‏کند ** خویش را بر من چو سرور می‏کند
  • چون نباشد خوی بد سرکش در او ** کی فروزد آن خلاف آتش در او
  • با مخالف او مدارایی کند ** در دل او خویش را جایی کند 3470
  • ز انکه خوی بد بگشته ست استوار ** مور شهوت شد ز عادت همچو مار
  • مار شهوت را بکش در ابتدا ** ور نه اینک گشت مارت اژدها
  • لیک هر کس مور بیند مار خویش ** تو ز صاحب دل کن استفسار خویش‏
  • تا نشد زر مس نداند من مسم ** تا نشد شه دل نداند مفلسم‏
  • خدمت اکسیر کن مس‏وار تو ** جور می‏کش ای دل از دل دار تو 3475
  • کیست دل دار اهل دل نیکو بدان ** که چو روز و شب جهانند از جهان‏
  • عیب کم گو بنده‏ی الله را ** متهم کم کن به دزدی شاه را
  • کرامات آن درویش که در کشتی متهمش کردند