English    Türkçe    فارسی   

2
3731-3755

  • هم سلیمان هست اکنون لیک ما ** از نشاط دور بینی در عما
  • دور بینی کور دارد مرد را ** همچو خفته در سرا کور از سرا
  • مولعیم اندر سخنهای دقیق ** در گرهها باز کردن ما عشیق‏
  • تا گره بندیم و بگشاییم ما ** در شکال و در جواب آیین فزا
  • همچو مرغی کاو گشاید بند دام ** گاه بندد تا شود در فن تمام‏ 3735
  • او بود محروم از صحرا و مرج ** عمر او اندر گره کاری است خرج‏
  • خود زبون او نگردد هیچ دام ** لیک پرش در شکست افتد مدام‏
  • با گره کم کوش تا بال و پرت ** نگسلد یک یک از این کر و فرت‏
  • صد هزاران مرغ پرهاشان شکست ** و آن کمین گاه عوارض را نبست‏
  • حال ایشان از نبی خوان ای حریص ** نقبوا فیها ببین هل من محیص‏ 3740
  • از نزاع ترک و رومی و عرب ** حل نشد اشکال انگور و عنب‏
  • تا سلیمان لسین معنوی ** در نیاید بر نخیزد این دوی‏
  • جمله مرغان منازع بازوار ** بشنوید این طبل باز شهریار
  • ز اختلاف خویش سوی اتحاد ** هین ز هر جانب روان گردید شاد
  • حیث ما کنتم فولوا وجهکم ** نحوه هذا الذی لم ینهکم‏ 3745
  • کور مرغانیم و بس ناساختیم ** کان سلیمان را دمی نشناختیم‏
  • همچو جغدان دشمن بازان شدیم ** لاجرم وامانده‏ی ویران شدیم‏
  • می‏کنیم از غایت جهل و عما ** قصد آزار عزیزان خدا
  • جمع مرغان کز سلیمان روشنند ** پر و بال بی‏گنه کی بر کنند
  • بلکه سوی عاجزان چینه کشند ** بی‏خلاف و کینه آن مرغان خوشند 3750
  • هدهد ایشان پی تقدیس را ** می‏گشاید راه صد بلقیس را
  • زاغ ایشان گر به صورت زاغ بود ** باز همت آمد و ما زاغ بود
  • لکلک ایشان که لک لک می‏زند ** آتش توحید در شک می‏زند
  • و آن کبوترشان ز بازان نشکهد ** باز سر پیش کبوترشان نهد
  • بلبل ایشان که حالت آرد او ** در درون خویش گلشن دارد او 3755