English    Türkçe    فارسی   

2
3772-3796

  • تو بطی بر خشک و بر تر زنده‏ای ** نی چو مرغ خانه خانه کنده‏ای‏
  • تو ز کرمنا بنی آدم شهی ** هم به خشکی هم به دریا پا نهی‏
  • که حملناهم علی البحری به جان ** از حملناهم علی البر پیش ران‏
  • مر ملایک را سوی بر راه نیست ** جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست‏ 3775
  • تو به تن حیوان به جانی از ملک ** تا روی هم بر زمین هم بر فلک‏
  • تا به ظاهر مثلکم باشد بشر ** با دل یوحی إلیه دیده‏ور
  • قالب خاکی فتاده بر زمین ** روح آن گردان بر این چرخ برین‏
  • ما همه مرغابیانیم ای غلام ** بحر می‏داند زبان ما تمام‏
  • پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر ** در سلیمان تا ابد داریم سیر 3780
  • با سلیمان پای در دریا بنه ** تا چو داود آب سازد صد زره‏
  • آن سلیمان پیش جمله حاضر است ** لیک غیرت چشم بند و ساحر است‏
  • تا ز جهل و خوابناکی و فضول ** او به پیش ما و ما از وی ملول‏
  • تشنه را درد سر آرد بانگ رعد ** چون نداند کاو کشاند ابر سعد
  • چشم او مانده است در جوی روان ** بی‏خبر از ذوق آب آسمان‏ 3785
  • مرکب همت سوی اسباب راند ** از مسبب لاجرم محجوب ماند
  • آن که بیند او مسبب را عیان ** کی نهد دل بر سببهای جهان‏
  • حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد که در بادیه تنهاش یافتند
  • زاهدی بد در میان بادیه ** در عبادت غرق چون عبادیه‏
  • حاجیان آن جا رسیدند از بلاد ** دیده‏شان بر زاهد خشک اوفتاد
  • جای زاهد خشک بود او تر مزاج ** از سموم بادیه بودش علاج‏ 3790
  • حاجیان حیران شدند از وحدتش ** و آن سلامت در میان آفتش‏
  • در نماز استاده بد بر روی ریگ ** ریگ کز تفش بجوشد آب دیگ‏
  • گفتیی سر مست در سبزه و گل است ** یا سواره بر براق و دلدل است‏
  • یا که پایش بر حریر و حله‏هاست ** یا سموم او را به از باد صباست‏
  • پس بماندند آن جماعت با نیاز ** تا شود درویش فارغ از نماز 3795
  • چون ز استغراق باز آمد فقیر ** ز آن جماعت زنده‏ای روشن ضمیر