English    Türkçe    فارسی   

2
532-556

  • دیر یابد صوفی آز از روزگار ** ز آن سبب صوفی بود بسیار خوار
  • جز مگر آن صوفیی کز نور حق ** سیر خورد او فارغ است از ننگ دق‏
  • از هزاران اندکی زین صوفیند ** باقیان در دولت او می‏زیند
  • چون سماع آمد از اول تا کران ** مطرب آغازید یک ضرب گران‏ 535
  • خر برفت و خر برفت آغاز کرد ** زین حراره جمله را انباز کرد
  • زین حراره پای کوبان تا سحر ** کف‏زنان خر رفت و خر رفت ای پسر
  • از ره تقلید آن صوفی همین ** خر برفت آغاز کرد اندر حنین‏
  • چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع ** روز گشت و جمله گفتند الوداع‏
  • خانقه خالی شد و صوفی بماند ** گرد از رخت آن مسافر می‏فشاند 540
  • رخت از حجره برون آورد او ** تا به خر بر بندد آن همراه جو
  • تا رسد در همرهان او می‏شتافت ** رفت در آخر خر خود را نیافت‏
  • گفت آن خادم به آبش برده است ** ز انکه خر دوش آب کمتر خورده است‏
  • خادم آمد گفت صوفی خر کجاست ** گفت خادم ریش بین جنگی بخاست‏
  • گفت من خر را به تو بسپرده‏ام ** من ترا بر خر موکل کرده‏ام‏ 545
  • از تو خواهم آن چه من دادم به تو ** باز ده آن چه فرستادم به تو
  • بحث با توجیه کن حجت میار ** آن چه بسپردم ترا واپس سپار
  • گفت پیغمبر که دستت هر چه برد ** بایدش در عاقبت واپس سپرد
  • ور نه‏ای از سرکشی راضی بدین ** نک من و تو خانه‏ی قاضی دین‏
  • گفت من مغلوب بودم صوفیان ** حمله آوردند و بودم بیم جان‏ 550
  • تو جگر بندی میان گربگان ** اندر اندازی و جویی ز آن نشان‏
  • در میان صد گرسنه گرده‏ای ** پیش صد سگ گربه‏ی پژمرده‏ای‏
  • گفت گیرم کز تو ظلما بستدند ** قاصد خون من مسکین شدند
  • تو نیایی و نگویی مر مرا ** که خرت را می‏برند ای بی‏نوا
  • تا خر از هر که بود من واخرم ** ور نه توزیعی کنند ایشان زرم‏ 555
  • صد تدارک بود چون حاضر بدند ** این زمان هر یک به اقلیمی شدند