English    Türkçe    فارسی   

2
634-658

  • گه به درویشی کنم تهدیدشان ** گه به زلف و خال بندم دیدشان‏
  • قوت ایمانی در این زندان کم است ** وان که هست از قصد این سگ در خم است‏ 635
  • از نماز و صوم و صد بی‏چارگی ** قوت ذوق آید برد یک بارگی‏
  • أستعیذ الله من شیطانه ** قد هلکنا آه من طغیانه‏
  • یک سگ است و در هزاران می‏رود ** هر که در وی رفت او او می‏شود
  • هر که سردت کرد می‏دان کاو در اوست ** دیو پنهان گشته اندر زیر پوست‏
  • چون نیابد صورت آید در خیال ** تا کشاند آن خیالت در وبال‏ 640
  • گه خیال فرجه و گاهی دکان ** گه خیال علم و گاهی خان و مان‏
  • هان بگو لاحولها اندر زمان ** از زبان تنها نه بلک از عین جان‏
  • تتمه قصه مفلس
  • گفت قاضی مفلسی را وانما ** گفت اینک اهل زندانت گوا
  • گفت ایشان متهم باشند چون ** می‏گریزند از تو می‏گریند خون‏
  • از تو می‏خواهند هم تا وارهند ** زین غرض باطل گواهی می‏دهند 645
  • جمله اهل محکمه گفتند ما ** هم بر ادبار و بر افلاسش گوا
  • هر که را پرسید قاضی حال او ** گفت مولا دست ازین مفلس بشو
  • گفت قاضی کش بگردانید فاش ** گرد شهر این مفلس است و بس قلاش‏
  • کو به کو او را مناداها زنید ** طبل افلاسش عیان هر جا زنید
  • هیچ کس نسیه بنفروشد بدو ** قرض ندهد هیچ کس او را تسو 650
  • هر که دعوی آردش اینجا به فن ** بیش زندانش نخواهم کرد من‏
  • پیش من افلاس او ثابت شده است ** نقد و کالا نیستش چیزی به دست‏
  • آدمی در حبس دنیا ز آن بود ** تا بود کافلاس او ثابت شود
  • مفلسی دیو را یزدان ما ** هم منادی کرد در قرآن ما
  • کاو دغا و مفلس است و بد سخن ** هیچ با او شرکت و سودا مکن‏ 655
  • ور کنی او را بهانه آوری ** مفلس است او صرفه از وی کی بری‏
  • حاضر آوردند چون فتنه فروخت ** اشتر کردی که هیزم می‏فروخت‏
  • کرد بی‏چاره بسی فریاد کرد ** هم موکل را به دانگی شاد کرد