English    Türkçe    فارسی   

2
654-678

  • مفلسی دیو را یزدان ما ** هم منادی کرد در قرآن ما
  • کاو دغا و مفلس است و بد سخن ** هیچ با او شرکت و سودا مکن‏ 655
  • ور کنی او را بهانه آوری ** مفلس است او صرفه از وی کی بری‏
  • حاضر آوردند چون فتنه فروخت ** اشتر کردی که هیزم می‏فروخت‏
  • کرد بی‏چاره بسی فریاد کرد ** هم موکل را به دانگی شاد کرد
  • اشترش بردند از هنگام چاشت ** تا شب و افغان او سودی نداشت‏
  • بر شتر بنشست آن قحط گران ** صاحب اشتر پی اشتر دوان‏ 660
  • سو به سو و کو به کو می‏تاختند ** تا همه شهرش عیان بشناختند
  • پیش هر حمام و هر بازارگاه ** کرده مردم جمله در شکلش نگاه‏
  • ده منادی گر بلند آوازیان ** کرد و ترک و رومیان و تازیان‏
  • مفلس است این و ندارد هیچ چیز ** قرض تا ندهد کس او را یک پشیز
  • ظاهر و باطن ندارد حبه‏ای ** مفلسی قلبی دغایی دبه‏ای‏ 665
  • هان و هان با او حریفی کم کنید ** چون که کاو آرد گره محکم کنید
  • ور به حکم آرید این پژمرده را ** من نخواهم کرد زندان مرده را
  • خوش دم است او و گلویش بس فراخ ** با شعار نو دثار شاخ شاخ‏
  • گر بپوشد بهر مکر آن جامه را ** عاریه است او و فریبد عامه را
  • حرف حکمت بر زبان ناحکیم ** حله‏های عاریت دان ای سلیم‏ 670
  • گر چه دزدی حله‏ای پوشیده است ** دست تو چون گیرد آن ببریده دست‏
  • چون شبانه از شتر آمد به زیر ** کرد گفتش منزلم دور است و دیر
  • بر نشستی اشترم را از پگاه ** جو رها کردم کم از اخراج کاه‏
  • گفت تا اکنون چه می‏کردیم پس ** هوش تو کو، نیست اندر خانه کس‏
  • طبل افلاسم به چرخ سابعه ** رفت و تو نشنیده‏ای بد واقعه‏ 675
  • گوش تو پر بوده است از طمع خام ** پس طمع کر می‏کند کور ای غلام‏
  • تا کلوخ و سنگ بشنید این بیان ** مفلس است و مفلس است این قلتبان‏
  • تا به شب گفتند و در صاحب شتر ** بر نزد کاو از طمع پر بود پر