English    Türkçe    فارسی   

2
691-715

  • یاد ده ما را سخنهای دقیق ** که ترا رحم آورد آن ای رفیق‏
  • هم دعا از تو اجابت هم ز تو ** ایمنی از تو مهابت هم ز تو
  • گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن ** مصلحی تو ای تو سلطان سخن‏
  • کیمیا داری که تبدیلش کنی ** گر چه جوی خون بود نیلش کنی‏
  • این چنین میناگریها کار تست ** این چنین اکسیرها اسرار تست‏ 695
  • آب را و خاک را بر هم زدی ** ز آب و گل نقش تن آدم زدی‏
  • نسبتش دادی و جفت و خال و عم ** با هزار اندیشه و شادی و غم‏
  • باز بعضی را رهایی داده‏ای ** زین غم و شادی جدایی داده‏ای‏
  • برده‏ای از خویش و پیوند و سرشت ** کرده‏ای در چشم او هر خوب زشت‏
  • هر چه محسوس است او رد می‏کند ** و انچه ناپیداست مسند می‏کند 700
  • عشق او پیدا و معشوقش نهان ** یار بیرون فتنه‏ی او در جهان‏
  • این رها کن عشقهای صورتی ** نیست بر صورت نه بر روی ستی‏
  • آن چه معشوق است صورت نیست آن ** خواه عشق این جهان خواه آن جهان‏
  • آن چه بر صورت تو عاشق گشته‏ای ** چون برون شد جان چرایش هشته‏ای‏
  • صورتش بر جاست این سیری ز چیست ** عاشقا واجو که معشوق تو کیست‏ 705
  • آن چه محسوس است اگر معشوقه است ** عاشق استی هر که او را حس هست‏
  • چون وفا آن عشق افزون می‏کند ** کی وفا صورت دگرگون می‏کند
  • پرتو خورشید بر دیوار تافت ** تابش عاریتی دیوار یافت‏
  • بر کلوخی دل چه بندی ای سلیم ** واطلب اصلی که تابد او مقیم‏
  • ای که تو هم عاشقی بر عقل خویش ** خویش بر صورت پرستان دیده بیش‏ 710
  • پرتو عقل است آن بر حس تو ** عاریت میدان ذهب بر مس تو
  • چون زر اندود است خوبی در بشر ** ور نه چون شد شاهد تو پیر خر
  • چون فرشته بود همچون دیو شد ** کان ملاحت اندر او عاریه بد
  • اندک اندک می‏ستانند آن جمال ** اندک اندک خشک می‏گردد نهال‏
  • رو نعمره ننکسه بخوان ** دل طلب کن دل منه بر استخوان‏ 715