English    Türkçe    فارسی   

3
1124-1148

  • دانشی باید که اصلش زان سرست ** زانک هر فرعی به اصلش رهبرست
  • هر پری بر عرض دریا کی پرد ** تا لدن علم لدنی می‌برد 1125
  • پس چرا علمی بیاموزی به مرد ** کش بباید سینه را زان پاک کرد
  • پس مجو پیشی ازین سر لنگ باش ** وقت وا گشتن تو پیش آهنگ باش
  • آخرون السابقون باش ای ظریف ** بر شجر سابق بود میوه‌ی طریف
  • گرچه میوه آخر آید در وجود ** اولست او زانک او مقصود بود
  • چون ملایک گوی لا علم لنا ** تا بگیرد دست تو علمتنا 1130
  • گر درین مکتب ندانی تو هجا ** همچو احمد پری از نور حجی
  • گر نباشی نامدار اندر بلاد ** گم نه‌ای الله اعلم بالعباد
  • اندر آن ویران که آن معروف نیست ** از برای حفظ گنجینه‌ی زریست
  • موضع معروف کی بنهند گنج ** زین قبل آمد فرج در زیر رنج
  • خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک ** بسکلد اشکال را استور نیک 1135
  • هست عشقش آتشی اشکال‌سوز ** هر خیالی را بروبد نور روز
  • هم از آن سو جو جواب ای مرتضا ** کین سال آمد از آن سو مر ترا
  • گوشه‌ی بی گوشه‌ی دل شه‌رهیست ** تاب لا شرقی و لا غرب از مهیست
  • تو ازین سو و از آن سو چون گدا ** ای که معنی چه می‌جویی صدا
  • هم از آن سو جو که وقت درد تو ** می‌شوی در ذکر یا ربی دوتو 1140
  • وقت درد و مرگ آن سو می‌نمی ** چونک دردت رفت چونی اعجمی
  • وقت محنت گشته‌ای الله گو ** چونک محنت رفت گویی راه کو
  • این از آن آمد که حق را بی گمان ** هر که بشناسد بود دایم بر آن
  • وانک در عقل و گمان هستش حجاب ** گاه پوشیدست و گه بدریده جیب
  • عقل جزوی گاه چیره گه نگون ** عقل کلی آمن از ریب المنون 1145
  • عقل بفروش و هنر حیرت بخر ** رو به خواری نه بخارا ای پسر
  • ما چه خود را در سخن آغشته‌ایم ** کز حکایت ما حکایت گشته‌ایم
  • من عدم و افسانه گردم در حنین ** تا تقلب یابم اندر ساجدین