English    Türkçe    فارسی   

3
1164-1188

  • سیم برده مشتری آگه شده ** دست از حسرت به رخها بر زده
  • صد هزاران همچنین در جادوی ** بوده منشی و نبوده چون روی 1165
  • چون بدیشان آمد آن پیغام شاه ** کز شما شاهست اکنون چاره‌خواه
  • از پی آنک دو درویش آمدند ** بر شه و بر قصر او موکب زدند
  • نیست با ایشان بغیر یک عصا ** که همی‌گردد به امرش اژدها
  • شاه و لشکر جمله بیچاره شدند ** زین دو کس جمله به افغان آمدند
  • چاره‌ای می‌باید اندر ساحری ** تا بود که زین دو ساحر جان بری 1170
  • آن دو ساحر را چو این پیغام داد ** ترس و مهری در دل هر دو فتاد
  • عرق جنسیت چو جنبیدن گرفت ** سر به زانو بر نهادند از شگفت
  • چون دبیرستان صوفی زانوست ** حل مشکل را دو زانو جادوست
  • خواندن آن دو ساحر پدر را از گور و پرسیدن از روان پدر حقیقت موسی علیه السلام
  • بعد از آن گفتند ای مادر بیا ** گور بابا کو تو ما را ره نما
  • بردشان بر گور او بنمود راه ** پس سه‌روزه داشتند از بهر شاه 1175
  • بعد از آن گفتند ای بابا به ما ** شاه پیغامی فرستاد از وجا
  • که دو مرد او را به تنگ آورده‌اند ** آب رویش پیش لشکر برده‌اند
  • نیست با ایشان سلاح و لشکری ** جز عصا و در عصا شور و شری
  • تو جهان راستان در رفته‌ای ** گرچه در صورت به خاکی خفته‌ای
  • آن اگر سحرست ما را ده خبر ** ور خدایی باشد ای جان پدر 1180
  • هم خبر ده تا که ما سجده کنیم ** خویشتن بر کیمیایی بر زنیم
  • ناامیدانیم و اومیدی رسید ** راندگانیم و کرم ما را کشید
  • جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
  • گفتشان در خواب کای اولاد من ** نیست ممکن ظاهر این را دم زدن
  • فاش و مطلق گفتنم دستور نیست ** لیک راز از پیش چشمم دور نیست
  • لیک بنمایم نشانی با شما ** تا شود پیدا شما را این خفا 1185
  • نور چشمانم چو آنجا گه روید ** از مقام خفتنش آگه شوید
  • آن زمان که خفته باشد آن حکیم ** آن عصا را قصد کن بگذار بیم
  • گر بدزدی و توانی ساحرست ** چاره‌ی ساحر بر تو حاضرست