English    Türkçe    فارسی   

3
1459-1483

  • چون زمین را پا نباشد جود تو ** ابر را راند به سوی او دوتو
  • طفل را چون پا نباشد مادرش ** آید و ریزد وظیفه بر سرش 1460
  • روزیی خواهم بناگه بی تعب ** که ندارم من ز کوشش جز طلب
  • مدت بسیار می‌کرد این دعا ** روز تا شب شب همه شب تا ضحی
  • خلق می‌خندید بر گفتار او ** بر طمع‌خامی و بر بیگار او
  • که چه می‌گوید عجب این سست‌ریش ** یا کسی دادست بنگ بیهشیش
  • راه روزی کسب و رنجست و تعب ** هر کسی را پیشه‌ای داد و طلب 1465
  • اطلبوا الارزاق فی اسبابها ** ادخلو الاوطان من ابوابها
  • شاه و سلطان و رسول حق کنون ** هست داود نبی ذو فنون
  • با چنان عزی و نازی کاندروست ** که گزیدستش عنایتهای دوست
  • معجزاتش بی شمار و بی عدد ** موج بخشایش مدد اندر مدد
  • هیچ کس را خود ز آدم تا کنون ** کی بدست آواز صد چون ارغنون 1470
  • که بهر وعظی بمیراند دویست ** آدمی را صوت خوبش کرد نیست
  • شیر و آهو جمع گردد آن زمان ** سوی تذکیرش مغفل این از آن
  • کوه و مرغان هم‌رسایل با دمش ** هردو اندر وقت دعوت محرمش
  • این و صد چندین مرورا معجزات ** نور رویش بی جهان و در جهات
  • با همه تمکین خدا روزی او ** کرده باشد بسته اندر جست و جو 1475
  • بی زره‌بافی و رنجی روزیش ** می‌نیاید با همه پیروزیش
  • این چنین مخذول واپس مانده‌ای ** خانه کنده دون و گردون‌رانده‌ای
  • این چنین مدبر همی خواهد که زود ** بی تجارت پر کند دامن ز سود
  • این چنین گیجی بیامد در میان ** که بر آیم بر فلک بی نردبان
  • این همی‌گفتش بتسخر رو بگیر ** که رسیدت روزی و آمد بشیر 1480
  • و آن همی خندید ما را هم بده ** زانچ یابی هدیه‌ای سالار ده
  • او ازین تشنیع مردم وین فسوس ** کم نمی‌کرد از دعا و چاپلوس
  • تا که شد در شهر معروف و شهیر ** کو ز انبان تهی جوید پنیر