English    Türkçe    فارسی   

3
1794-1818

  • عیسی اندر مهد بر دارد نفیر ** که جوان ناگشته ما شیخیم و پیر
  • گر رهید از بعض اوصاف بشر ** شیخ نبود کهل باشد ای پسر 1795
  • چون یکی موی سیه کان وصف ماست ** نیست بر وی شیخ و مقبول خداست
  • چون بود مویش سپید ار با خودست ** او نه پیرست و نه خاص ایزدست
  • ور سر مویی ز وصفش باقیست ** او نه از عرش است او آفاقیست
  • عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان
  • شیخ گفت او را مپندار ای رفیق ** که ندارم رحم و مهر و دل شفیق
  • بر همه کفار ما را رحمتست ** گرچه جان جمله کافر نعمتست 1800
  • بر سگانم رحمت و بخشایش است ** که چرا از سنگهاشان مالش است
  • آن سگی که می‌گزد گویم دعا ** که ازین خو وا رهانش ای خدا
  • این سگان را هم در آن اندیشه دار ** که نباشند از خلایق سنگسار
  • زان بیاورد اولیا را بر زمین ** تا کندشان رحمة للعالمین
  • خلق را خواند سوی درگاه خاص ** حق را خواند که وافر کن خلاص 1805
  • جهد بنماید ازین سو بهر پند ** چون نشد گوید خدایا در مبند
  • رحمت جزوی بود مر عام را ** رحمت کلی بود همام را
  • رحمت جزوش قرین گشته بکل ** رحمت دریا بود هادی سبل
  • رحمت جزوی بکل پیوسته شو ** رحمت کل را تو هادی بین و رو
  • تا که جزوست او نداند راه بحر ** هر غدیری را کند ز اشباه بحر 1810
  • چون نداند راه یم کی ره برد ** سوی دریا خلق را چون آورد
  • متصل گردد به بحر آنگاه او ** ره برد تا بحر همچون سیل و جو
  • ور کند دعوت به تقلیدی بود ** نه از عیان و وحی تاییدی بود
  • گفت پس چون رحم داری بر همه ** همچو چوپانی به گرد این رمه
  • چون نداری نوحه بر فرزند خویش ** چونک فصاد اجلشان زد بنیش 1815
  • چون گواه رحم اشک دیده‌هاست ** دیده‌ی تو بی نم و گریه چراست
  • رو به زن کرد و بگفتش ای عجوز ** خود نباشد فصل دی همچون تموز
  • جمله گر مردند ایشان گر حی‌اند ** غایب و پنهان ز چشم دل کی‌اند